مینا که زمانی دانشجوی مرتضی بوده، پس از ده سال زندگی مشترک با وی، تصمیم میگیرد از او جدا شود و برای ادامه تحصیل به کانادا برود، اما مرتضی که از این تصمیم ناخرسند است، تمام تلاش خود را معطوف منصرف کردن او از تصمیمش میکند، تا اینکه روزی متوجه میشود مینا موضوع طلاقشان را با عزیز، مادر بیمار مرتضی، در میان گذاشته است. مرتضی نیز از شرایط پیش آمده استفاده میکند و ...
رحیم به خاطر بدهی که نمی توانسته بپردازد، در زندان است. در طول دو روز مرخصی، او تلاش می کند که طلبکارش را قانع کند تا از شکایتش در ازای پرداخت مبلغ کمتری، صرف نظر کند. اما اوضاع آن طور که او فکر می کند پیش نمی رود.
نزدیک عید است و همه مردم مشغول خانه تکانی و استقبال از سال نو هستند. دختر جوانی به نام روحانگیز (ترانه علیدوستی) که خود را آماده ازدواج میکند، روز چهارشنبهسوری برای کار به خانه خانوادهای متوسط وارد میشود. فضای پرتنش و غمانگیز خانه، به همراه غوغای انفجار ترقههای چهارشنبهسوری فضایی بیثبات و ناآرام به وجود آورده است.
داستان فیلم روایتگر زندگی چند خانواده است که برای گذراندن تعطیلات به شمال کشور سفر کردهاند. دوستان احمد (شهاب حسینی) که پس از سالها زندگی در آلمان به ایران بازگشته، در تلاش هستند تا همسری را برای او بیابند. به همین خاطر، مربی مهدکودکی به نام «اِلی» (ترانه علیدوستی) با دعوت سپیده (گلشیفته فراهانی)، به همراه دیگران به این سفر آمدهاست. امّا پس از ناپدید شدن الی در ساحل دریا، ماجرا به تراژدی تبدیل میشود و هر کس در مورد این مسئله به قضاوت پرداخته و دیگری را مقصر میداند. تا آنجا که جمع به خاطر منافع خود زمانیکه نامزد جستجوگر الی در پی او از راه میرسد از حمایت الی دست کشیده و سپیده را مجاب مینماید که در مورد الی حرفهای نادرست و دروغهای کوچکی بگوید؛ دروغهایی که تبدیل به فاجعه میشوند.