ناصر ایزدی (رضا عطاران) معلمی است که چندی پیش مقدار زیادی پول پیدا کرده و آن را به صاحبش تحویل دادهاست. او به برنامههای مختلف تلویزیونی دعوت میشود تا در مورد این فداکاری توضیح دهد و بسیار مشهور شدهاست. یک روز با او تماس میگیرند و میگویند به خاطر کار خیری که کرده برنده سفر به برزیل شده و تمام هزینههای سفر او را آژانس تعطیلات رؤیایی میپردازد. ناصر که به ظاهر فردی پایبند به اصول شریعت اسلام است راضی به این سفر نیست و آن را مناسب نمیداند اما با اصرار همسرش قبول میکند تا به برزیل برود و…
صادق مشکینی (پرویز پرستویی)، فیلمبردار تلویزیون، که بسیار زیاد از جبهه و جنگ میترسد، برای اینکه بتواند از صندوق تلویزیون وام بگیرد تا خانهٔ نیمهساختهاش را تکمیل کند، باید برای فیلمبرداریِ فیلمی مستند از اسرای عراقی به منطقهٔ جنگی برود. صادق شبانه وصیتی تنظیم میکند و فردا صبح بههمراه آقای کمالی (محمود عزیزی) عازم منطقه میشود و صادق برای اینکه پایش به جبهه و منطقهٔ جنگی و خط مقدم نرسد، حوادث عجیب و غریبی رقم میزند….
شیدا فاطمی (لیلا حاتمی) و مادرش (زهرا سعیدی) به یک مراسم عروسی میروند. شیدا در حال بهت و ناباوری است. در محل برگزاری مراسم، شیدا با شنیدن نام داماد (فرهاد) بیاختیار خود را روی صندلی رها میکند. دوربین طی چند فلش بک به گذشته ماجرا را روایت میکند..
این فیلم داستان زندگی زن و شوهری را روایت میکند که با داشتن پسر و عروس، در سن میانسالی بچهدار میشوند. این اتفاق آن هم در روستایی کوچک که هیچ چیز از دید اهالی پنهان نمیماند.
امید و مریم مثل خیلی از زوجهای امروز، به قدری درگیر روزمره گی و فشارهای کاری و اجتماعی هستند که نکات و لحظات بسیار ارزشمند و غیرقابل بازگشت زندگی زناشویی خود را کاملاً از یاد برده اند و مصرانه تصمیم گرفته اند از هم جدا شوند. غافل از اینکه اگر کمی به سلایق و علایق یکدیگر احترام بگذارند می توانند مثل پدر و مادر مریم که اتفاقاً در همسایگی آنان هم زندگی می کنند، حتی دعوا می کنند اما چند ثانیه بعد دوباره به جریان عادی و پر از احترام زندگی خود برمی گردند. چون...