لطیف میخواهد به صورت واقعی با بهار ازدواج کند و خانواده لطیف برای خواستگاری بهار به تهران می آیند. در این اوضاع بچه ای در ماشین لطیف پیدا می شود و آنها را برای ازدواج، دچار دردسرهایی می کند...
داستان زندگی مردی به نام طاها ریاحی که تاجر دارو است را روایت می کند. با بروز اتفاقاتی سرنوشت عجیبی برای او و دخترش رقم می خورد. طاها پس از سال ها به ایران باز می گردد و به دنبال دختر گمشده خود می گردد.
داستان این سریال روایتگر چند خانواده با قصهها و مشکلاتشان میباشد که هر کاراکتر قصه و گذشته مخصوص خودش را دارد …
داستان جوانی به نام بهزاد است که پدر خود را در کودکی از دست داده و عمویش از خانواده او حمایت می کند. او قرار است با «بهار» دختر عموی خود ازدواج کند، اما رازی از زندگی او برملا می شود که زندگی اش را دچار تغییراتی می کند.
بيژن، در بنگاه معاملات ملكي كار مي كند. ملكي به فروش مي رسد و او راهي زندان مي شود. بيژن به مرخصي مي رود ولي ديگر او را به زندان راه نمي دهند و اين آغاز ماجرا است...
سامان که پنج سال پناهنده سیاسی بوده، به کشور برمی گردد. تبسم که پیش از سفر سامان، نامزد او بوده به استقبالش میآید و به میگوید دیگر ادامه رابطه آنها ممکن نیست...
رضا (حسین یاری) در مخمصهای افتاده که برای بیرون آمدن از آن به کمک سهیل (محمدرضا گلزار) و پیمان (هومن سیدی) نیاز دارد. اما نقشه آنها آنطور که نباید پیش میرود و اتفاقاتی رخ میدهد که کنترل اوضاع را از دست همه خارج میکند و …