
کازویوکی کوگا، جوانی که آرزوی بازیگری در سر دارد، برای نقش اصلی در نمایش بعدی یک گروه تئاتر شرکت میکند. از میان 300 نفر، تنها 7 نفر برای مرحله نهایی انتخاب میشوند و او یکی از خوششانسهاست. این 7 نفر به ویلای کوهستانی برفی دورافتاده میروند و به مدت 4 روز در آنجا در آزمون نهایی شرکت میکنند. طبق دستورات کارگردان، هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرون ممکن نیست. اما وقتی شبها شروع به سپری شدن میکنند، شرکتکنندگان یکی یکی ناپدید میشوند و ترس و رازهایی تاریک در دل آن مکان آغاز میشود.
این داستان روایتگر کارآگاهان جیانگ گوانگمینگ و شی لو است که به طور تصادفی متوجه میشوند صحنه جرم توصیفشده در رمانی از نویسنده گو جیمینگ با پروندهای که در حال تحقیق درباره آن هستند، همزمانی دارد... خیال و واقعیت در هم میآمیزند، زیرا این رمان همزمان راهنمایی برای آنهاست.
قسمت ششم منتشر شد.
با الهام از حوادث واقعی روایت شده و در مورد یک پرواز خطوط هوایی هند است که در تاریخ 24 دسامبر سال 1999 میلادی در مسیر خود به دهلی توسط طالبان ربوده شد. در این میان جان صدها نفر در معرض خطر قرار گرفت و مسیر هواپیما به سمت شهر قندهار تحت کنترل طالبان، منحرف شد، اما…
یک افسر ویژه که از خدمت اخراج شده، در کنار آمدن با شغل جدید خود که امنیت فروشگاه است، با مشکلاتی روبهرو میشود؛ تا زمانی که راهی برای حل مشکلات مالیاش پیدا میکند.
کارآگاه باتجربه سئو دوچول و تیمش در واحد جرایم بزرگ، که بیوقفه در تعقیب جنایتکاران هستند، با پلیس تازهکار پارک سانوو همکاری میکنند تا یک قاتل سریالی را که کشور را در آشوب فرو برده، تعقیب کنند.
کلاب مشغول شکار هست قبیله او به صورت وحشیانه ای قتل عام می شوند و تنها بازمانده فرزند کلاب می باشد. کلاب بازمی گردد و با دیدن این صحنه آتش انتقام در ا و شعله ور می شود و گرفتن انتقام با نیروهای طبیعت به مبارزه برمی خیزد…
مارک گریسون جوان، پسر قدرتمندترین ابرقهرمان زمین است که تلاش می کند مثل پدرش تبدیل به یک قهرمان جسور و شکست ناپذیر شود. اما در این راه، با ماجراهای پرخطری روبرو می شود و...
قسمت هفتم منتشر شد.
داستان حماسی عشق، خون و خطرات جاودانگی لویی دو پونت، همانطور که به روزنامه نگار دانیل مولوی گفته شد. لویی که از محدودیت های زندگی به عنوان یک مرد سیاهپوست در نیواورلئان دهه 1900 رنج می برد، مقاومت در برابر لستات دی لیون را غیرممکن می داند.
دختر جوانی که تجربهای سخت را پشت سر میگذارد، شروع به دیدن دوستان خیالی همه میکند که با بزرگ شدن دوستان واقعیشان پشت سر گذاشتهاند.
مقر ذهنی نوجوان رایلی در حال تخریب ناگهانی است تا جایی برای چیزی کاملاً غیرمنتظره باز کند: احساسات جدید! شادی، غم، خشم، ترس و انزجار، که مدتهاست یک عملیات موفقیتآمیز را انجام دادهاند، مطمئن نیستند که وقتی اضطراب ظاهر میشود چه احساسی داشته باشند. و به نظر می رسد که او تنها نیست.