قسمت هشتم منتشر شد.
آنها می گویند هر چیزی که تو را نکشد، قوی ترت می کند، اما این در مورد ضعیف ترین شکارچی جهان سونگ جین وو صدق نمی کند. پس از قتل عام وحشیانه توسط هیولاها در یک سیاه چال رده بالا، جین وو با سیستم بازگشت، برنامه ای که فقط او می کند.
قسمت نهم منتشر شد.
ریش، دختر دوک، با تناسخ غریبه نیست - بالاخره این هفتمین زندگی اوست. هر زندگی با نامزدی شکسته او دوباره شروع می شود. او که یک تاجر، یک خدمتکار و یک شوالیه بوده است، اکنون میل به اوقات فراغت دارد. اما دنیای او زمانی تغییر می کند که یک شاهزاده، که
قسمت چهارم منتشر شد.
یک تیم از قاتلان، جو لوگان - یک نینجای سابق که از قبیله اش فرار کرده است - و خانواده اش به دلیل خیانت به کد باستانی خود، یک انتقام خونین را انجام می دهند. جو با برخاستن از "مرگ" ظاهری خود، دوباره به عنوان خود سابقش - نینجا کاموی - ظاهر می شود تا انتقام او را بگیرد.
یک زوج نابارور آمریکایی، در تلاش برای یافتن یک مادر جایگزین برای تولد فرزندشان، به ایالت راجستان هند سفر می کنند. آنها پس از آشنایی با هنرپیشه ای بلندپرواز، به این نتیجه می رسند که او گزینه ای ایده آل برای تحقق هدفشان است و...
یک دستیار کمیسر پلیس که حافظه اش را از دست داده برای حل یک پرونده ی مرموز باید بر شیاطین درونی خود و دشمنان خارجی غلبه کند...
یک مرد میانسال که زندگی موفقی ندارد، در زمان به عقب باز می گردد تا بتواند عشق دوران دبیرستانش را نجات دهد. او بایستی رهبر یک گروه خلافکار در مدرسه اش شود و...
قسمت بیست و یکم از فصل دوم منتشر شد.
سوباسا اوزارا، پسر 11 سالهای است که در کودکی، به لطف داشتن یک توپ فوتبال در دستانش از تصادف با یک ماشین جان سالم به در برده و همواره، علاقه خاصی به فوتبال داشته است. پدر سوباسا یک کاپیتان کشتی و معمولا در سفر است و همین هم باعث شده تا سوباسا، معمولا با مادرش زندگی کند. این دو زمانی که سوباسا 11 سال دارد، به شهر نانکاتسو که برای داشتن مدارس فوتبال عالی مشهور است، سفر میکنند و در آنجا، سوباسا با کاراکترهای دیگری مثل ریو ایشیزاکی و گنزو واکابایاشی آشنا شده و
یک آژانس دولتی، نوجوانی به نام تونی تورتو و دوستانش را استخدام میکند تا به درون تیمی متشکل از رانندگان کارآزموده نفوذ کنند. شواهد امر نشان میدهد که رانندگان مذکور، به سازمانی خدمت میکنند که قصد سلطه بر جهان را دارد و...
داستان خانواده ساروهانلی را روایت میکند که در یکی از شهرهای آناتولی زندگی میکنند. بزرگ این خاندان امین ساروهانلی مردی مستبد و پایبند به اصول خانواده است که رابطه عجیبی با برادر خود مهمت علی دارد و سالها با برادرش مهمت علی اختلاف داشت. با شنیدن خبر یک سانحه هوایی، زندگی این خانواده زیر و رو میشود.
نایب بازرس شیواکومار بعد از یک تصادف متوجه می شود که زن و بچه اش گم شده اند . در حین دوره بهبود و در حالی که به بیماری مغزی شدید دست و پنجه نرم می کند، متوجه می شود که چنین ناپدیدشدن های زنجیره ای بارها در شهر رخ داده است...