گاهی شهر با تمام بزرگی و شلوغی اش برای بعضی آدمها همقواره ی یک پاسیو ، کوچک می شود!
این فیلم داستان نویسنده ای است که پس از سال ها انزوا تصمیم می گیرد داستانی درباره زندگی دختر جوانی بنویسد...
امیر فرزند کوچک خانواده ایزدی بزرگ است که با امید کسب موقعیتهای بهتر از سوی پدرش به خارج از کشور فرستاده میشود ولی پس از چندی به دلیل بروز اختلافاتی رابطه امیر با خانوادهاش قطع میشود و منصور برادر بزرگتر امیر برای بازگرداندن وی به آمریکا میرود.
میرهاشم طلبهای جوان است که به همراه همسرش فرشته به تازگی توانسته خانهای کوچک بخرد. تهیهٔ پول خانه باعث شده میرهاشم از چک بانکی استفاده کند و حالا چک به دست یک شرخر افتادهاست. البته در این راه سختیهایی زیادی میکشد..
سه زن در شهر کوچکی در فرانسه، هرکدام در مواجهه با جامعه و خانواده خود دست به انتخابهایی میزنند که زندگی آنها را تحتالشعاع قرار میدهد.
داستان فیلم روایتگر زندگی چند خانواده است که برای گذراندن تعطیلات به شمال کشور سفر کردهاند. دوستان احمد (شهاب حسینی) که پس از سالها زندگی در آلمان به ایران بازگشته، در تلاش هستند تا همسری را برای او بیابند. به همین خاطر، مربی مهدکودکی به نام «اِلی» (ترانه علیدوستی) با دعوت سپیده (گلشیفته فراهانی)، به همراه دیگران به این سفر آمدهاست. امّا پس از ناپدید شدن الی در ساحل دریا، ماجرا به تراژدی تبدیل میشود و هر کس در مورد این مسئله به قضاوت پرداخته و دیگری را مقصر میداند. تا آنجا که جمع به خاطر منافع خود زمانیکه نامزد جستجوگر الی در پی او از راه میرسد از حمایت الی دست کشیده و سپیده را مجاب مینماید که در مورد الی حرفهای نادرست و دروغهای کوچکی بگوید؛ دروغهایی که تبدیل به فاجعه میشوند.
فیلم روزهای آشفته من (My Wretched Days) رضا جوانی است که به خاطر این که برایش پاپوش دوخته اند هفت سال را در زندان می گذراند و بعد از آزادی به خانه باز می گردد و به سراغ کسانی می رود که برایش پاپوش دوخته اند ...
قرار است رئیس جمهور از شهری کوچک (جاروف) که مشخص نیست در کجای ایران قرار دارد، بازدید کند. به این علت اکثر مردم شهر شروع به نوشتن نامه برای رئیس جمهور میکنند و مشکلات خود را در نامه توضیح میدهند. داستان از جایی شروع میشود که هیئت دولت و مقامات پس از بازدید از شهر میروند و یک محموله نامه پس از رفتن رئیس جمهور و همراهانش به فرمانداری میرسد و چون قرار است رئیس جمهور در همان روز از طریق فرودگاه به تهران بازگردد نامهها باید هر چه سریعتر به دست رئیس جمهور برسد..
در فیلم سایه ها پدری را می بینیم که پس از مرگش فرزندانش برای تقسیم اموالش به ایران می آیند و طی تقسیم اموال وکیل پدرشان به آن ها می گویند که پدرشان وصیت کرده که کسی به خانه او بعد از مرگش پا نگذارد ولی یکی از فرزندانش عمل نمی کند و وارد منزل می شود و..
مهدی باکری، فرمانده لشگر 31 عاشورا از برادر کوچک ترش حمید می خواهد علی رغم مشکلاتی که برایش پیش آمده به منطقه برگردد و در کنار او باشد. حمید می پذیرد و همراه می شود. حالا بعد از عملیات خیبر، مهدی باید تنها به خانه برگردد …