در یک روز تابستانی غیرطبیعی در اسلو، میدان الکتریکی عجیبی شهر را احاطه کرده است، در حالی که میگرن جمعی در شهر پخش می شود و تازه فوت شده از مرگ بیدار می شود.
در شهر متفاوت شهر زشت ها، عجیب و غریب جشن گرفته می شود، عجیب بودن خاص است و زیبایی بیش از آنچه در چشم دیده می شود در آغوش گرفته می شود. موکسی و دوستان زشت پس از سفر به آن سوی کوه، کمال را کشف میکنند - شهری که عروسکهای معمولیتر قبل از ورود به دنیای واقعی آموزش میبینند تا عشق یک کودک را پیدا کنند.
پادشاهی بالونها، اژدهایان پلیس مضطرب و جادوگران شاد دقیقاً همان چیزی است که تری داستانهای پری مادربزرگش را به یاد میآورد. به جز اینکه واقعی هستند و قطعا آنقدرها "شاد" نیست.
داستان زندگی پرویز دهداری، بازیکن و سرمربی سابق تیم ملی فوتبال ایران را به تصویر میکشد، او به عنوان بازیکن فوتبال را از تیمهای جم و شاهین آبادان آغاز کرد و همچنین به عنوان اولین مربی باشگاه پرسپولیس تهران شناخته میشود.
داستان خانوادهای روستایی را روایت میکند که به عنوان سرایدار قرار است برای 6 ماه از یک ویلا نگهداری کنند. چاوش، صاحب ویلا، قرار است برای دانشگاه رفتن دخترش 6 ماه در خارج از ایران زندگی کند و ویلا را به یونس و همسرش میسپارد و آنها با 3 فرزندشان به ویلا نقل مکان میکنند. اما برادرزن یونس با ورود به خانه داستانهایی را رقم میزند که...
یک هنرمند جوان در جنگلی وسیع و بی آلایش در غرب ایرلند گیر می کند، جایی که پس از یافتن سرپناه، در کنار سه غریبه گیر می افتد که هر شب توسط موجودات مرموز تحت تعقیب قرار می گیرند.
در اولین ماموریت خود در ایر فورس وان، یک مامور سرویس مخفی تازه کار با آزمایش نهایی روبرو می شود که تروریست ها هواپیما را می ربایند که قصد دارند یک معامله انرژی محوری را از مسیر خارج کنند. با زندگی رئیس جمهور و بحران جهانی در خطر، شجاعت و مهارت های او در یک نبرد بی امان که می تواند مسیر تاریخ را تغییر دهد به حد نهایی رسیده است.
پس از نابودی کشتی آنها، ویلی از والدینش جدا می شود. او در سیاره ای وحشی و ناشناخته فرود می آید و با کمک باک، یک ربات بقا، باید تا رسیدن یک ماموریت نجات نگه دارد.
فیلم سینمایی باند گوداوری داستان زندگی گروهی از خلافکاران و سیاستمداران را در مناطق ساحلی ایلور و گوداوری در دهه 1980 میلادی روایت میکند. این فیلم به بررسی تعاملات پیچیده بین قدرت، جاهطلبی و بقا ...
از آنجایی که کلیسا پیش بینی کرده بود که یک تاریکی آخرالزمانی 80 روزه فرا خواهد رسید، جامعه ای در ترس دائمی از آدم ربایان زندگی کرده است. یک جوان ده ساله که شب کور است هرگز روستا را ترسناک تر از این پیدا نکرده است.