فریبرز برای فرار از خیابانها به کافهی کمال میرود، کافه خلوت است و کسی جز آن دو در کافه نیست. همه چیز عادی به نظر میرسد تا اینکه جوانی با دو کولهپشتی وارد کافه میشود...
زنی به دنبال فرار از نامزدی خود با یک سیاستمدار خشن است، اما وقتی غریبه ای به کمک او می آید، آن دو با هجوم تعصب و نفرت روبرو می شوند.
پس از از دست دادن فروشگاه لباسشویی خود در یک حادثه آتش سوزی، یک مادر مجرد Duk-hee از یک بانک تماسی دریافت می کند که یک وام سخاوتمندانه اولیه را ارائه می دهد بنابراین او بلافاصله آن را می گیرد. اما بلافاصله پس از آن، او متوجه می شود که قربانی یک طرح فیشینگ صوتی شده است. دوک هی که ویران شده برای کمک به پلیس مراجعه می کند، اما از اینکه امیدی به پس گرفتن پولش وجود ندارد، ناامیدتر می شود. در لحظه ناامیدی، جائه مین، فیشری که او را فریب داده بود، یک بار دیگر تلفن خود را زنگ میزند تا به دوک هی در مورد سازمان جنایتکاری که او را قفل کرده و او را مجبور به برقراری تماسهای فیشینگ صوتی از چین کرده است اطلاع دهد. با آن تماس، دوک هی تصمیم می گیرد خودش این پرونده را بررسی کند و با دوستانش با هواپیما به چین برود.
ریکی بی پروا با خرید و فروش سلاح های غیرقانونی در سرتاسر منطقه سه ایالتی پول زیادی به دست می آورد و دوست دارد آن را به رخ بکشد. کلیف، فروشنده دوره گرد، همان منطقه ای را پوشش می دهد که ریکی با اسلحه از آن عبور می کند. کلیف که ناامید از یافتن تسکین مالی برای خانوادهاش است، موافقت میکند تا با ریکی شریک شود تا برای یک رئیس کارتل آمریکایی جان، مواد مخدر و اسلحه بین ایالتی تحویل دهد. وقتی یک تبادل ساده پس از اینکه ریکی همه را در یک قلمرو می کشد، تبدیل به یک حمام خون می شود، این زوج در یک موقعیت زودپز قرار می گیرند که در آن فروشنده مواد مخدر بعید، کلیف باید تا آنجا که می تواند برای زنده ماندن مبارزه کند.
داستان دو مهاجر غیرقانونی را روایت می کند که مشغول به کار در حفر چاله می شوند و سپس متوجه می شوند که کارفرمایان آنها مجرم هستند.
درام درمورد دیدار مجدد مدرسه در سنین بالا که در آن دانشآموزان دستهای از یک مدرسه صومعه در سال 2008 مجبور میشوند در سال 2018 به مدرسه خود بازگردند و 3 ماه را برای شرکت در امتحانات هیئت مدیره و پس از آن با حکم دادگاه سپری کنند.
استل که یک خلبان باتجربه خطوط هوایی است، در بین پروازهای طولانی مدت با همسر مهربان و محافظش گیوم زندگی کاملی دارد. یک روز، به طور تصادفی، در راهروی فرودگاه، با آنا، عکاسی که بیست سال قبل با او رابطه پرشور داشت، به هم میرسند. استل نمی داند که این اتحاد دوباره او را به یک مارپیچ کابوس وار تبدیل می کند و زندگی او را وارونه و غیرمنطقی می کند.
در یک شهر کوچک روستایی، سه نفر از دوستان غیرمحتمل - پرسی بوی، کیتی کاب و دیزی هاوکینز - با هم متحد می شوند تا عنوان روز ورزش مدرسه محلی را از گروهی از قلدرهای کلاس پنجم بگیرند. اما در حالی که پسر پرسی با کمک جفتهایش تمرین میکند، پس از آن توانایی ماوراء طبیعی خود را در دیدن ارواح گمشده کشف میکند - هدیهای که از پدربزرگش منتقل شده است. پسر پرسی باید بر ترس های خود غلبه کند، انعطاف پذیری خود را ثابت کند و به نیرویی تبدیل شود که باید با او حساب کرد.
یک کارآگاه شیکاگو پس از اینکه جنایات یک قاتل زنجیرهای نوظهور با جنایاتی که پنج سال قبل از آن تحقیق کرده بود مطابقت میدهد، به اسکاتلند سفر میکند، که یکی از آنها صحنه جنایت دوست دختر کشته شدهاش بود.
فضای فیلم مصلحت در سالهای اول بعد از انقلاب و برگرفته از یک ماجرای واقعی است. داستان از آنجایی آغاز میشود که «مهدی» پسر آیتالله مشکاتیان که یکی از مقامات بلندپایهی قوهی قضائیه است، مرتکب قتل میشود، اما از پذیرفتن آن سر باز میزند و اطرافیان پدرش به خاطر «مصلحت» انقلاب، سعی میکنند کس دیگری را به جای او متهم جلوه دهند.