قسمت نهم منتشر شد.
کلارک کنت با هویت مخفی سوپرمن، وظایف خود را به عنوان قهرمان متروپلیس به خوبی انجام میدهد. در این میان او همراه با لوئیس که اکنون تبدیل به یک روزنامهنگار شده است و دوست عکاسش جیمی اولسن، به مبارزه با جنایتکاران پرداخته و ماجراجوییهای هیجانانگیزی را رقم میزند که…
قسمت پنجم منتشر شد.
یک قتل هولناک دفتر دادستانی شیکاگو را به هم می ریزد، زمانی که یکی از خود مظنون به این جنایت می شود - که متهم را در حال مبارزه برای حفظ خانواده اش ترک می کند.
مردی 65 ساله مبتلا به بیماری آلزایمر که به عنوان دستیار قاضی فعالیت میکند، تصمیم میگیرد جنایتکاران را به سزای اعمالشان برساند و...
در دنیایی که جنایتکاران قانون را زیر پا می گذارند و از برقراری عدالت فرار می کنند، شهروندان از طریق پیامک به مجازات اعدام آنها رای می دهند و عدالت اجرا می شود و...
در اواخر هزاره و در حالی که کل شهر در هرج و مرج است، دولت تصمیم می گیرد صنعت سرگرمی های زیرزمینی فاسد و شیوه های پولشویی را ریشه کن کند تا نظم و جنایت را احیا کند.
دختر نوجوانی که به دلیل یک رویداد غم انگیز از گذشته خود از اضطراب رنج می برد، خود را در جنگل توسط یک جامعه شناس در یک جنایت قتل عام شکار می کند.
در حومه بنگلور، کوندانا، یک ASI آتشین در یک پاسگاه خیالی بنگلور قرار دارد که با یک گانگستر محلی درگیر می شود. در همین حال، زندگی عاشقانه او با ساهانا با موانعی روبرو است. ACP Lakshmi یک جنایتکار بدنام را شکار می کند، در حالی که راجو برای نجات پسر بیمار خود تلاش می کند. از آنجایی که این زندگی ها در هم تنیده می شوند، یک مورد منحصر به فرد در کوندانا به نقطه کانونی تبدیل می شود و همه آنها را در داستانی از رمز و راز و پیوند به هم پیوند می دهد.
یک پلیس صادق تلاش می کند تا مغز پشت سر یک سری سرقت ها و قتل ها را ردیابی کند، اما وقتی خانواده اش در بازی جنایتکاران دست به دست می شوند، همه چیز شخصی می شود.
میسون، مغز متفکر جنایتکار، در شرف اجرای یک عمر است که معشوق و عضو اصلی خدمه او، دکر، تیم را به زیر می کشد و فاش می کند که او یک مامور مخفی اینترپل است. میسون که دلشکسته است فرار می کند و از زندگی جنایی بازنشسته می شود تا اینکه برادر کوچکترش شاون از لیگ خود خارج می شود و به تنهایی یک سرقت بزرگ از بانک را انجام می دهد. میسون چاره ای ندارد جز اینکه به کمک بیاید، در حالی که اینترپل دکر را به این امید می آورد که او را عصبی کند. قبل از اینکه تیم های SWAT به بانک هجوم ببرند، میسون باید از تمام ابزار موجود در زرادخانه خود استفاده کند تا نه تنها با جایزه، بلکه از عشق زندگی خود نیز فرار کند.
فرانچسکا کابرینی، مهاجر ایتالیایی، در سال 1889 به شهر نیویورک می رسد و با بیماری، جنایت و کودکان فقیر مواجه می شود. کابرینی ماموریتی جسورانه را آغاز می کند تا شهردار متخاصم را متقاعد کند که مسکن و مراقبت های بهداشتی را برای آسیب پذیرترین قشر جامعه تامین کند. با زبان انگلیسی شکسته و سلامت ضعیف، کابرینی از ذهن کارآفرینی خود برای ساختن امپراتوری امید استفاده می کند، برخلاف آنچه که جهان تا به حال دیده است.