
بعد از اینکه کاپیتان سابقشان در قاب قرار می گیرد، لوری و برنت سعی می کنند نام او را پاک کنند، اما در نهایت خودشان فرار می کنند.
این داستان شگفت انگیز در عصر شوالیه های شجاع، شاهزاده خانم های زیبا و جادوگران در حال نبرد اتفاق افتاد. روسلان، هنرمند سرگردانی که رویای شوالیه شدن را در سر می پروراند، با میلا زیبا آشنا شد و عاشق او شد. او حتی شک نداشت که او دختر پادشاه است. با این حال، قرار نبود که شادی عاشقان زیاد طول بکشد. چرنومور، جادوگر شیطانی، در یک گرداب جادویی ظاهر شد و میلا را درست جلوی چشمان روسلان دزدید تا قدرت عشق او را به قدرت جادویی خودش تبدیل کند. بدون هیچ مقدمه ای، روسلان در تعقیب شاهزاده خانم دزدیده شده قرار می گیرد تا بر همه موانع غلبه کند و ثابت کند که عشق واقعی قوی تر از جادو است.
گروه کمپ کرتاسه با کشف یک توطئه جهانی که خطری برای دایناسورها - و برای خودشان - به همراه دارد، گرد هم میآیند تا یک راز را کشف کنند.
ماجراهای تصادفی از نسل جواستار رو بیان میکنه که با جاناتان جواستار، مشهور به جوجو، شروع میشه و به خانواده و دوستانش کشیده میشه. هربار کسی که نام جواستار روی خودش داره باید با قدرتهای شیطانی روبرو شده و دنیا رو نجات بده. نیروهای شیطانی مثل دیو براندوی خوناشام یا موجودات باستانی ای که تصور میشه خون آشام و فناناپذیر هستند. در گذشته تصادفی برای
نام شین پسر خانوادهای است که شرکت بزرگی را اداره میکنند. او بعد از یک تصادف غیرمنتظره به کما میرود؛ مادرش که متخصص هوش مصنوعی است، ربات اندرویدی به نام «نام شین 3» درست میکند که کاملاً شبیه پسر خودش است. رباتی که وارد دنیای انسانها میشود و وانمود میکند خود «نام شین» است.
پس از از دست دادن فروشگاه لباسشویی خود در یک حادثه آتش سوزی، یک مادر مجرد Duk-hee از یک بانک تماسی دریافت می کند که یک وام سخاوتمندانه اولیه را ارائه می دهد بنابراین او بلافاصله آن را می گیرد. اما بلافاصله پس از آن، او متوجه می شود که قربانی یک طرح فیشینگ صوتی شده است. دوک هی که ویران شده برای کمک به پلیس مراجعه می کند، اما از اینکه امیدی به پس گرفتن پولش وجود ندارد، ناامیدتر می شود. در لحظه ناامیدی، جائه مین، فیشری که او را فریب داده بود، یک بار دیگر تلفن خود را زنگ میزند تا به دوک هی در مورد سازمان جنایتکاری که او را قفل کرده و او را مجبور به برقراری تماسهای فیشینگ صوتی از چین کرده است اطلاع دهد. با آن تماس، دوک هی تصمیم می گیرد خودش این پرونده را بررسی کند و با دوستانش با هواپیما به چین برود.
پسر بچهای در دوران کودکی مادرش توسط فرد ناشناسی به قتل رسیده و پدرش مرد سخت گیریست که عرصه زندگی را برای اون تنگ کرده است و مشکلات و مسائل زیاد باعث شده که او بیشتر و بیشتر در خودش فرو رود و دچار افسردگی شود .یک روز به طور اتفاقی اون متوجه قدرت عجیبی در خودش میشود او متوجه میشوده که از قدرت ادراک ذهنی(تلهپاتی) فوق العاده قدرتمندی برخوردار است و می تواند تاریخ و زمان را تغییر دهد..
جان ویک اینبار از سرانی که به او خیانت کرده اند و خواهان مرگ قطعی وی می باشند به شدت عصبانی است و قصد دارد با کمک دوست خود که زخم بدی را در طول جنگ قبلی خورده است با افرادی که کشتن او تنها هدفشان است مقابله کند و انتقام خودش را به سرانجام برساند.
یک نظامینمای بازنشسته ایرلندی شاهد تیراندازی مرگبار یک افسر سرویس هوایی ویژه به همسر باردارش بوده و حالا پس از آنکه این سازمان را فریب داده و مرگ خودش را جعل کرده، فرار میکند و قصد انتقام را در خیابانهای تاریک لندن دهه 70 دارد.
درباره نیکیل سود یک افسر پلیس بمبئی است که در مرکز تماس های اضطراری مشغول به فعالیت است. یک روز یک تماس مشکوک از طرف خانمی به این مرکز می شود که قصد خودکشی دارد. نیکیل تلاش می کند که او را نجات دهد اما نمیداند با این کار، خودش و خانواده اش وارد خطری بزرگ می شوند.