روزی روزگاری در کلبه ای بر فراز صخره ها در دریای تاریکی تاریکی، سه کودک و سگ مورد اعتمادشان ناگت زندگی می کردند. جانر ایگیبی، برادرش تینک و خواهرش لیلی مانند همه بچهها بچههای با استعدادی هستند. آنها با هم کشف می کنند
در طول ده روز و 435 مایل، یک پیوند ناگسستنی بین مایکل لایت، مسابقهدهنده ماجراجویانه حرفهای و یک همدم سگ خیابانی به نام آرتور شکل میگیرد. همانطور که تیم به مرزهای بیرونی خود در استقامت در مسابقه سوق داده می شود، آرتور معنای واقعی پیروزی، وفاداری و دوستی را دوباره تعریف می کند.
روی فریمن، کارآگاه سابق قتل با حافظه ای شکسته، مجبور می شود پرونده ای را که به یاد نمی آورد، دوباره بررسی کند. از آنجایی که زندگی یک مرد در انتظار اعدام است، فریمن باید شواهد وحشیانه یک دهه تحقیقات قتل را جمع آوری کند و شبکه ای شوم از اسرار مدفون و خیانت هایی را که به گذشته او مرتبط است، آشکار کند. تنها با غرایز برای اعتماد، او با یک حقیقت وحشتناک روبرو می شود - گاهی اوقات، بهتر است اجازه دهید سگ های خواب دروغ بگویند.
سباستین ده ساله که عاشق زندگی در شهر است، مجبور است تابستان را در کوهستان با مادربزرگش بگذراند. اوضاع چندان بر وفق مراد او نیست تا اینکه با سگ بزرگی به نام بل آشنا می شود که صاحب بدرفتاری دارد. سباستین با محافظت از دوست جدید خود پرماجراترین تابستان عمرش را می گذراند.
یک زن خبیث چند توله سگ را برای استفاده از پوستشان می دزدد. طولی نمی کشد که عده ای از حیوانات برای انتقام گرفتن از این زن با هم همکاری می کنند و…
برلین، زمان حال. شوهر «کایل پرات» (فاستر) می میرد و «پرات» قصد دارد هم راه با «جولیا» (لوستن)، دختر هفت ساله اش و تابوت شوهرش به امریکا برگردد. «کایل» و «جولیا» در هواپیما به خواب می روند. اما وقتی «کایل» بیدار می شود، می بیند خبری از دخترش نیست. ظاهرا نام «جولیا» در فهرست مسافران نبوده و هیچ یک از خدمه و مسافران او را ندیده است. یکی از محافظ های پرواز (سارسگارد) نیز می گوید که اصلا «جولیا» هم راه با پدرش درگذشته و ادعا می کند که «کایل» عقل خود را از دست داده است...
سرمای طاقت فرسا در قطب جنوب باعث جدا شدن دو جستجوگر از گله ی سگ هایشان می شود و آن دو باید برای برای نجات یافتن تلاش کنند…
بعد از پایان جنگ جهانی اول و غلبه متفقین خصوصاً انگلستان، با اعمال نفوذ انگلیسیها در ایران وثوق الدوله به قدرت میرسد. او ابتدا به میرزا پیشنهاد میکند که ضمن تأمین جانی به عتبات برود و قوایش را در اختیار دولت قرار دهد. وثوق الدوله بعد از مخالفت میرزا...
یک پلیس تازه کار شیفت کاری آخر را در پاسگاه پلیس تازه از کار خارج شده برمیدارد تا پرده از معمای رابطهی بین مرگ پدرش و یک فرقه شیطانی بردارد.
داستان دکتر مهر پرور و همسرش است که به سفر شمال می روند و در یک تصادف رانندگی کشته می شوند لیکن فرزندانشان مرضیه و مسعود که به این تصادف و کشته شدن والدینشان مشکوک هستند برای تحقیقات بیشتر به شمال سفر می کنند. آن ها هر چه از سفرشان می گذرد از راز خانوادگیشان اطلاعات بیش تری به دست می آورند.