
در حالی که جنگ جهانی دوم در جریان است، ماهیتو نوجوان که توسط مرگ غم انگیز مادرش تسخیر شده است، از توکیو به خانه روستایی آرام نامادری جدیدش ناتسکو نقل مکان می کند، زنی که شباهت زیادی به مادر پسر دارد. همانطور که او سعی میکند خود را تطبیق دهد، این دنیای عجیب و غریب جدید به دنبال ظهور یک حواصیل خاکستری ماندگار، که ماهیتو را گیج میکند و به او بد میکند، عجیبتر میشود و به او لقب «منتظر طولانی» میدهد.
سول هفت ساله روز را در خانه پدربزرگش می گذراند تا یک مهمانی غافلگیرکننده برای پدر سول، توناتیوه، برگزار کند. با محو شدن نور روز، سول متوجه می شود که دنیای او به طور چشمگیری تغییر می کند.
هنگامی که یک نیروی دریایی پس از انجام ماموریت خود به خانه بازمی گردد، متوجه می شود که گروهی از قاچاقچیان انسان خواهر سیزده ساله او را ربوده اند، بنابراین برای نجات خواهرش دست به کار می شود و...
خانواده ای برای تفریح به خانه اجاره ای مجللی می روند، اما با از کار افتادن تمام وسائل الکترونیکی و از راه رسیدن دو غریبه به خانه همه چیز رنگ تاریک و هراس آوری به خود می گیرد و ...
داستان نویس بدعنقی سودای انتقام از همسایه ثروتمندش را دارد که در کنار خانه او عمارت بزرگ بدقواره ای ساخته است.
مردی به نام کریس کارور تصمیم دارد برنده مسابقه سالانهی بهترین خانه تزئین شده برای کریسمس محله خود شود. او با یک اِلف معاملهای انجام میدهد تا از از جادوی او برای تزئین خانهاش بهرهمند شود اما...
امیلی دختری جوان است که میخواهد به عنوان رئیس یک انجمن انتخاب شود. در این میان او یک تنبل درختی بامزه را قبول کرده و تصور میکند که این موضوع به او کمک میکند تا در انتخابات انجمن برنده شود، اما با وقوع مجموعهای از حوادث مرگبار، تمام تصورات امیلی درباره این حیوان مرموز به هم میریزد و…
زنی جوان به نام براین آدامز از جامعه فاصله میگیرد تا آرامش را در خانهای که در آن بزرگ شده است، پیدا کند. اما براین به زودی با انبوهی از موجودات فرازمینی روبرو میشود که آیندهاش را تهدید کرده و در عین حال او را مجبور میکنند تا با گذشتهاش روبرو شود
بعد از اینکه عمه مارج وارد خانهٔ خالهٔ هری پاتر میشود با هری درگیری پیدا میکند و هری ناخواسته باعث اتفاق ناخوشآیندی میشود: عمه مارج باد شده و مانند بادکنکی به هوا میرود. هری از خانه فرار میکند و منتظر اظهارنامه وزارت جادو میشود زیرا انجام جادو برای افراد زیر هفده سال ممنوع است و هری فقط 13 سال سن دارد. اما او میفهمد که سیریوس بلک کسی بوده که پدر و مادرش به ولدمورت فروخته و اکنون از زندان آزکابان فرار کرده و اکنون به دنبال اوست. به همین دلیل هاگوارتز برای او حکم اخراج نمیفرسد تا هری در هاگوارتز در امان باشد. هری در سالی سخت قرار گرفته و باید مواظب باشد که مورد حمله سیریوس بلک قرار نگیرد. اما سیریوس با نقشهای هری را به طرف او میکشاند و به او میگوید که بیگناه است و کسی که پدر و مادرش را به ولدمورت فروخته پیتر پتیگروست که انگشتش را برید (تا همه فکر کنند او مرده) بعد تبدیل شد به یک موش که از قضا موش خانگی رون است.
یک سرباز بریتانیایی جنگ جهانی دوم به نام برنارد جرد برای شرکت در مراسم بزرگداشت هفتادمین سالگرد روز دی از خانه سالمندان فرار میکند و…