زنی سیاهپوست به نام هریت تابمن که در طی دهه 1840 میلادی در ایالت مریلند آمریکا زندگی میکند، از چنگ بردهداران میگریزد و با اقدامات جسورانه و هوشمندانه خود، به یکی از بزرگترین قهرمانان تاریخ این کشور تبدیل میشود. هریت در طول دوران زندگی خود، صدها برده سیاهپوست را نجات میدهد.
هنگامیکه «لاکی پرسکات» از خانه همیشگیشان فاصله میگیرد و به یک شهر کوچک نقل میکند، با یک اسب تنومند به نام «اسپیرت» آشنا میشود و زندگیاش برای همیشه تغییر مییابد.
دکتر استرنج هالک را احضار میکند تا به کمک او بتواند حمله ی هیولاهای مختلف به شهر نیویورک را خنثی کند. این هیولاها همیشه به شکل هیولا نیستند. حالا یک ماجراجویی دیگر برای هالک و دوستان خود آغاز شده است…
گروهی از گردشگران اسپانیایی که به ونیز ایتالیا رفته اند، خود را در حال تلاش برای زنده ماندن در برابر افراد محلی میبینند که چندان مشتاق دیدار خارجی ها نیستند…
وقتی شخصی که گوشی موبایلش را بیشتر از هر چیز دیگری دوست دارد، مجبور می شود تلفن خود را ارتقاء دهد، این گوشی آخرین مدل با یک ویژگی غیر منتظره همراه است …
چندین سال پس از وقایع فیلم دوم، داستان تا حدودی در ریودوژانیروی برزیل و بخشی دیگر در برلینِ آلمان رخ میدهد و منجر به دخالت جادوگران و جهان جادویی در جنگ جهانی دوم میشود. با قدرت گرفتن گریندل والد، آلبوس دامبلدور نیوت اسکمندر و دوستانش را به مأموریتی میفرستد که منجر به درگیری با ارتش گریندل والد میشود و دامبلدور را به فکر وامیدارد که تا چه مدت میتواند به دور از جنگ و در حاشیه بماند.
در دهه 1950 میلادی، راننده کامیونی به نام فرانک شیرن (رابرت دنیرو) که حالا در یک خانهٔ سالمندان زندگی میکند، به همراه راسل بوفالینو (جو پشی)، از روسای مافیا ارتباط میگیرد. شیران همزمان با بالا رفتن رتبه خود و تبدیل شدن به یک قاتل قراردادی برتر، شروع به کار برای جیمی هوفا (آل پاچینو) میکند.
مرد جوانی با نام مستعار "کرگدن" که به عنوان یک مجرم پرخاشگر شروع به کار کرد، به سرعت به سلسله مراتب جنایی در اوکراین در دهه 1990 می رسد. راینو فقط قدرت و ظلم را میدانست، اما با چیزی برای از دست دادن، بالاخره میتوانست یک را پیدا کند.
در سال 1999، دو دوست برای اولین بار از طریق وبکم با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و در این حین با یک بازی مرورگری مرموز مواجه میشوند که ممکن است در تسخیر ارواح باشد.
داستان واقعی زندگی بوکسوری که به کشیش تبدیل شده است. هنگامی که یک مصدومیت به حرفه بوکس آماتور او پایان می دهد، استوارت لانگ به لس آنجلس نقل مکان می کند تا پول و شهرت پیدا کند. در حالی که به عنوان یک کارمند سوپرمارکت در حال تراشیدن است، با کارمن، معلم مدرسه یکشنبه که به نظر می رسد از جذابیت پسر بد خود مصون است، ملاقات می کند. مصمم به جذب او، آگنوستیک قدیمی شروع به رفتن به کلیسا می کند تا او را تحت تاثیر قرار دهد. با این حال، تصادف با موتور سیکلت او را به این فکر میاندازد که آیا میتواند از شانس دوم خود برای کمک به دیگران استفاده کند، و به این درک شگفتآور منجر میشود که او قرار است یک کشیش کاتولیک باشد.