دو غریبه محتاج پول به قایقی به گل نشسته میرسند که بار مواد داشته. آنها با هم موافقت میکنند که موادها را بفروشند و پولاش را تقسیم کنند، اما درگیر تحقیقات پلیس، آدمکشهای اجیر شده و خلافکاری رده بالا با لقب «خیاط» میشوند.
بعد از فوت همسر لی هیون، زمانی که ولیعهد چوسان بود، قانونی تصویب میشود که ازدواج را برای همه ممنوع میکند. قانونی که هفت سال از آن میگذرد و باعث عصبانیت مردم شده…
بان جی اوم توانایی خارق العاده ای دارد؛ او می تواند خاطرات زندگی های قبلی خود را به یاد آورد. او که برای حدودا هزار سال چندین بار تناسخ را تجربه کرده، تلاش می کند همیشه زندگی اش را هوشمندانه پیش ببرد. پس از آنکه زندگی قبلی اش با تصادفی هولناک به پایان می رسد، او تلاش می کند در زندگی جدید خود با افراد آن دوره ارتباط مجدد برقرار کند.
سرنوشت یک نوجوان نابینای فرانسوی به نام ماری لور و یک سرباز آلمانی به نام ورنر در فرانسه اشغالی در مسیر هم قرار می گیرد. حال هر دوی آنها تلاش میکنند از ویرانیهای جنگ جهانی دوم جان سالم به در ببرند و…
داستان خانواده ساروهانلی را روایت میکند که در یکی از شهرهای آناتولی زندگی میکنند. بزرگ این خاندان امین ساروهانلی مردی مستبد و پایبند به اصول خانواده است که رابطه عجیبی با برادر خود مهمت علی دارد و سالها با برادرش مهمت علی اختلاف داشت. با شنیدن خبر یک سانحه هوایی، زندگی این خانواده زیر و رو میشود.
داستان این فیلم در دهه شصت میگذرد و زندگی اجتماعی مردم در آن سالها روایت میشود.
خانواده چند نسلی باترا همه قرار است از خانه خانوادگی 34 خانه خود نقل مکان کنند. حال وقوع این تغییر در زندگی این خانواده، کشف مجدد پیوندهایی را به دنبال دارد که آنها را به عنوان یک خانواده با تمام رازها و ناامنیها در کنار هم نگه داشته است و…
مردی خودش تبدیل به قانون شده جهت برطرف کردن فساد، به سراغ مسئولان می رود و یکی یکی با آنها تسویه حساب می کند و...
چند سرباز یک روز جمعه به همراه گروهبان خود به شهر میآیند. این روز تعطیل اما برای آنها حوادثی تازه در پی دارد و آنها را به نگاهی دیگر میرساند.
نیلوفر (ترانه علیدوستی) دختری که به همراه نامزدش بهرام (صابر ابر) طی سه روز به آب و آتش میزند تا تنها برادرش سعید را از اعدام نجات دهد، آنها قصد فراهم کردن 100 میلیون پول نقد را دارند در حالی که فقط 30 میلیون آن را تهیه کردهاند، از طرفی موسی (حامد بهداد) که در اصطبلی مشغول کار و مسابقات زیرزمینیست میخواهد مبلغی را برای کمک به نیلوفر تهیه کند و دوستش سعید را نجات دهد، اما این تلاش شکل دیگری به خودش گرفته و منتهی به انتهای خیابان هشتم میشود!