دو دختر از بچه گی با یکدیگر دوست صمیمی هستند و با هم بزرگ شده اند. ولی حالا یکی از دوستان دچار ناراحتی قلبی شده و ...
رضا با موتور مسافرکشی میکند. او در نگاه اهالی، شیرین عقل است، لیکن در باطن جوانی با عاطفه و مهربان و برخوردار از سلامت کامل ذهنی است. در نزدیکی محل زندگی رضا، روستای کوچکی است که بخشی از جاده آن در مسیر سیل ویران شدهاست. اهالی برای تردد به آنجا ناچارند با موتورهای مسافرکش و از راه جنگلی عبور کنند. در همین ایام، لیلا معلم جدید روستا از راه میرسد و برای رفتن به مدرسه ناچار میشود با موتور سفر کند. رضا دلباخته لیلا شده، رفته رفته احوالاتش به گونهای تغییر مییابد که مادرش او را برای شفا به امامزاده میبرد...
سال 1359، ستاد نیروی هوایی عراق که از اول جنگ با برتری هوایی ایران روبرو شدهاست و قریبالوقوع بودن شکست حصر آبادان را پیشبینی میکند، جهت حفاظت هواپیماهای استراتژیک خود تصمیم میگیرد آنها را به سه پایگاه بسیار دورافتاده، در نزدیکی مرز اردن، منتقل کند. در اسفند همین سال ستاد نیروی هوایی ایران در جلسات فوقالعادهای طرح بمباران این سه پایگاه را که به نام پایگاههای اچ3 مشخص شدهاند، مطرح میکند. طرح در ابتدا ناممکن و غیرعملی مینماید، اما در نهایت نقشهای متهورانه و بینظیر پیشنهاد میشود و در پی آن در سحرگاه 15 فروردین 1360 هشت فروند جنگندهی بمبافکن ایرانی جهت حمله به اچ3 به پرواز در میآیند.
فیلم دو داستان موازی را پیش برده و با هم تلفیق میکند. ابتدا مردی ایرانی به نام عباس خاکپور (با بازی اکبر عبدی) بر صحنه میآید که برای گرفتن ویزای ایالات متحده به ترکیه رفتهاست اما موفق به اخذ ویزا نمیشود. از سوی دیگر زنی (با بازی آزیتا حاجیان) است که در ترکیه زندگی میکند و در هتل محل اقامتش کار میکند و نمیتواند به ایران بازگردد. عباس تصمیم میگیرد با پوشیدن لباس مبدل و به بهانه ازدواج با یک مرد آمریکایی ویزای آمریکا را بگیرد، اما رفته رفته با دیدن دنیا(آزیتا حاجیان)دلبسته او میشود و...
زمانی که یک مامور فاسد فدرال وارد حلقه زیرزمینی قاچاق انسان میشود، تکتیرانداز و مامور تازه کار سیآیای، بکت خودسرانه تصمیم میگیرد تا برای سرنگونی این حلقه زیرزمینی جنایتکار با متحدان سابق خود، مامور امنیت داخلی زیرو و قاتل حرفهای بانوی مرگ، همکاری کند...
یک کارآگاه در حال انجام تحقیقات بر روی یک پرونده قتل احتمالی میباشد و همزمان با مظنون شدن به بیوهی مرموز آن مرد، همه چیز عوض می شود و…
سوپرمن و سگی قهرمان به نام کریپتو دو دوست صمیمی و جداییناپذیر یکدیگر هستند که ابرقدرتهای مشابهی دارند و در کنار هم در متروپلیس با جنایت مبارزه میکنند. اما زمانی که سوپرمن و بقیه اعضای لیگ عدالت ربوده میشوند، کریپتو باید گروهی از حیوانات را متقاعد کند که برای انجام یک ماموریت نجات، بر قدرتهای جدید خود مسلط شده و…
گروهی از دوستان که همگی اهل شمال شرق هند هستند اما اکنون ساکن دهلی میباشند. در این میان آنها تصمیم میگیرند برای جشن عروسی یکی از دوستان خود یک غذای تند و ویژه درست کنند. اما این موضوع باعث درگیری آنها با همسایههای جدیدشان شده و…
ورزشکاری آینده دار به نام ساوینی بورکار که در عرصه دو و میدانی فعالیت می کند، بر اثر آسیب دیدگی زانو در بیمارستان بستری می شود و به دلیل افسردگی شدید تصمیم به خودکشی می گیرد. در ادامه، کلاهبرداری خرده پا به نام ساتیا، او را از خودکشی بازمی دارد و...
داستان درست پس از قسمت قبلی اغاز میشود جایی که راکی ، رئیس خطرناک کی جی اف یعنی گارودا را جلوی تمام افرادش سلاخی میکند و اکنون خوده راکی با کمک مردم کل قدرت کی جی اف را بدست میگیرد ولی تازه این شروع ماجراست چرا که دشمنانش بیشتر میشوند ولی در میان انها شخصیت که همه از شنیدن نامش به لرزه می افتند و ان شخص ادیرا میباشد که برای کشتن راکی راهیه کی جی اف میشود از طرفی دیگر دولت هند نیز تصمیم دارد هر طور شده راکی را دستگیر کند ولی قدرت او هر روز بیشتر میشود و...