هلن گریس که به تازگی از شوهرش جدا شده، به همراه پسران دوقلویش جارد و سیمون و دختر بزرگش ملوری به خانهای قدیمی در املاک اسپایدرویک متعلق به عمه لوسیندا اثاث کشی میکنند. در شب اول اقامت شان در خانه جدید، ملوری پشت دیواری کاذب یک آسانسور کوچک و یک کلید عجیب پیدا میکند.
دو دوست در بروکلین مجبور میشوند محمولهی پول مافیا را به استرالیا برسانند. در آنجا آنها با یک گانگرو روبرو میشوند و تصمیم میگیرند یک عکس از آن بگیرند. اما هنگام عکاسی ژاکت قرمز رنگی را تن آن میکنند و گانگرو پا به فرار میگذارد ، در همان لحظه متوجه میشوند تمام پول مافیا را در آن ژاکت جا گذاشتهاند و…
در یکی از روزها که ایوا در پارک نشسته بود یکدفعه یک میمون کوچولو را پیدا میکند. میمون از دست صاحب قبلیاش یعنی شورتی فرار کرده بود. ایوا اسم میمون را داگر میگذارد و تصمیم میگیرد او را با خود به خانه ببرد.
یک مادر مجرد جوان به همراه دو فرزندش توسط یک سابق خشن اسیر می شود و باید قبل از اینکه خیلی دیر شود نقشه فرار آنها را بکشد.
داستان زندگی سرگرد ساندیپ آنیکریشنان که سال 2008 در جریان مبارزه با حملات تروریستی در بمبئی در تاج پالاس جان خود را از دست داد. پس از آن در سال 2009، نشان آشوکا چاکرا که باارزش ترین نشان شجاعت زمان صلح هندوستان است به او داده شد.
در مِلکی اجارهای، خطرناکترین آدمکش دنیا و بزرگترین بیعرضه نیویورک با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند…
اعضای یک جوخه سری مامور می شوند تا گروهی از قاتلین نقابدار را از بین ببرند ولی مسئول گروه خیلی زود متوجه ارتباط قتل ها با یک محموله بزرگ کوکائین و یک مامور مخفی قدیمی می شود و …
Mr. Molly Mahoney مدیر بی دست و پا و ناامن پس از اینکه آقای ماگوریوم فروشگاه را به او وصیت می کند، یک تغییر تاریک و شوم شروع به تسخیر Emporium می کند که زمانی قابل توجه بود.
دو خواهر و برادر پس از یافتن جعبهای مرموز از اسباببازیها شروع به رشد استعدادهای ویژهای میکنند و به زودی والدین و حتی معلمشان وارد دنیای عجیب و غریب جدیدی میشوند – و کاری را در پیشروی خود پیدا میکنند که بسیار مهمتر از آن چیزی است که هر یک از آنها تصور میکنند.
“ویل استنتون” پسری جوان متوجه می شود او آخرین بازمانده گروهی از شوالیه ها است که زندگی خود را صرف مبارزه با نیروهای تاریکی کرده اند. با ظهور دوباره تاریکی، آینده و سرنوشت دنیا در دستان او قرار می گیرد…