
میسون پس از فرار از تبعات سرقتی بزرگ تصمیم گرفته از دنیای تبهکاری فاصله بگیرد. اما وقتی سالازار همسرش را می رباید و قصد انتقام از میسون را دارد، او چاره ای ندارد جز آنکه از یک کازینوی مجلل سرقت کند.
سیدهارت و شریا، دو فرد از شهرهای مختلف، هر دو شکستهای بزرگی را در زندگی تجربه کردهاند—یکی نامزدش را به خاطر اختلاف نظر در مورد بچهدار شدن از دست داده و دیگری پس از خیانت همسرش طلاق گرفته است. تصمیمات غیرمتعارف آنها، سیدهارت که هرگز نمیخواهد پدر شود و شریا که تصمیم به مادر شدن از طریق لقاح مصنوعی گرفته، مسیر زندگیشان را به هم پیوند میدهد. حالا این دو باید انتخاب کنند که آیا عشق میتواند فراتر از تفاوتها و باورهای شخصیشان دوام بیاورد یا نه.
وقتی دخترش تصمیم میگیرد یک ویلای قدیمی و رو به ویرانی در توسکانی بخرد، اریک با عجله به ایتالیا میرود تا او را منصرف کند— اما در عوض، زیبایی، عشق و معنای جدیدی در زندگی خود پیدا میکند.
وال، یک سخنران انگیزشی، پس از مرگ مادرش دچار خارش شدیدی در سر میشود که زندگی او را مختل میکند. هرچه وسواس او به خاراندن بیشتر میشود، ترسها و خاطرات سرکوبشدهی او آشکار شده و واقعیت و توهم در هم میآمیزند. این ماجرا او را به مرز جنون میکشاند و نشان میدهد که شاید چیزی فراتر از ذهنش او را کنترل میکند....
یک بیماری عجیب جان برخی از ثروتمندترین و تأثیرگذارترین افراد جهان را میگیرد. ابتدا میلیاردرها قربانی میشوند، سپس نوبت به میلیونرها میرسد و این روند به همین شکل ادامه پیدا میکند... تا جایی که بیماری هر کسی را که ثروتی داشته باشد، تهدید میکند. در حالی که وحشت سراسر جهان را فرا گرفته، مردم تلاش میکنند داراییهای خود را بفروشند، اما دیگر کسی تمایلی به خرید آنها ندارد.
ماهیگیر راجو عاشق ساتیا است. اما در مقطعی، ساتیا از او میخواهد که از رفتن به دریا دست بکشد و به دنبال شغلی دیگر بگردد. راجو بدون توجه به خواهش او، راهی دریا میشود و بهطور تصادفی وارد آبهای پاکستان میشود، جایی که او را دستگیر میکنند.
با آغاز جنگ وحشیانه بوشین در ژاپن، گروهی از زندانیان محکوم به اعدام متحد میشوند تا از یک دژ در برابر ارتش امپراتوری دفاع کنند.
در سال 1909، چندین سال پس از اینکه کره مجبور به پذیرش استعمار ژاپن شد، مبارزان آزادی در تلاش برای استقلال، نقشهی ترور جسورانهی نخستوزیر ژاپن را طرح میکنند.
تعطیلات به فاجعه تبدیل میشود زمانی که کایل فارغالتحصیل هیوستون و دوستانش پس از سقوط هواپیما در باتلاقهای بایو لوئیزیانا زنده میمانند، تنها برای کشف این که چیزی بسیار خطرناکتر در آبهای کم عمق در کمین است.
زمان آن فرا رسیده است که بنجامین جوان و خوشسیما، همسر آیندهاش را بیابد. هنگامی که پرترهای از شاهزاده کارولینای زیبا به او نشان داده میشود، چنان مجذوب او میشود که در پاسخ، پرتره خود را برایش میفرستد. اما کارولینا، شاهزادهای لوس و مغرور، بهخودخواهی او را رد میکند. پادشاه بنجامین تصمیم میگیرد قلب او را به دست آورد و با تغییر چهره به عنوان یک باغبان، موفق میشود در قصر او مشغول به کار شود. او درمییابد که کارولینا روزگاری دختری مهربان و شاد بوده است. با کمک موسیقی و گلها، کمکم قلب شاهزاده را نرم میکند و او نیز به او دل میبازد. اما هنگامی که مشاوران کارولینا، که خواهان حفظ قدرت خود هستند، شاهزادهای ضعیف را برای ازدواج او در نظر میگیرند، کارولینا و بنجامین با شتاب از قصر میگریزند. موانع بسیاری در مسیر فرارشان آنها را به یکدیگر نزدیکتر میکند. اما در نهایت، بنجامین باید حقیقت را فاش کند—و با این حال، عشق و خوشبختی بر همهچیز چیره خواهد شد.