
ساوی، یک زن خانهدار ساده، تلاش میکند با جسارت یک نقشه فرار از زندان طراحی کند تا همسرش را از یکی از زندانهای فوق امنیتی انگلستان نجات دهد؛ زندانی با 400 زندانی، 75 نگهبان مسلح و 60 دوربین نظارتی.
مرد جوانی پس از نقل مکان به خانه خواهرش و خانواده همسر او، برای یافتن جایگاه خود تلاش میکند.
پس از بیست سال دوری، اودیسئوس در سواحل ایثاکا ظاهر میشود، فرسوده و غیرقابلشناخت. پادشاه بالاخره به خانه بازگشته است، اما بسیاری از چیزها در پادشاهیاش تغییر کرده است از زمانی که برای جنگ با تروا از آنجا رفت.
داستان در مورد غریبه ای مرموز اهل آفریقای جنوبی به نام جیکوب کینگ می باشد که پس از قطع شدن تمامی راه های ارتباطی با خواهر کوچک ترش در لس آنجلس، تصمیم میگیرد برای پیدا کردن او به لس آنجلس بیاید. او در تلاش است تا اخرین حرکات خواهرش را ردیابی کند و در این حال آثاری از مواد مخـدر و رازهایی وحشتناک پیدا می کند که او را ناامید می کنند. کینگ که به هشدارهای بازگشت به خانه اعتنایی نمی کند، مصمم است تا انتقام مرگ خواهر کوچکش را از کسانی که این بلا را بر سر او آورده اند بگیرد. کینگ وارد بازی خطرناکی می شود که تنها یک راه بازگشت در آن وجود دارد و…
زنی که درگیر روزمرگی خانهنشینی و پرورش کودکی نوپا در حومه شهر شده است، بهتدریج قدرت وحشیانهای را که در عمق مادری نهفته است در وجود خود کشف میکند. او هرچه بیشتر با نشانههای عجیب و غیرقابلانکاری مواجه میشود که حاکی از آن است که ممکن است در حال تبدیل شدن به یک سگ باشد.
یک سال پس از آنکه نور ابرماه ژنی خفته را فعال کرد و انسانها را به گرگینههای خونخوار تبدیل نمود، فاجعهای که نزدیک به یک میلیارد کشته برجای گذاشت دوباره سر برمیآورد. با طلوع مجدد ابرماه، دو دانشمند تلاش میکنند تا این جهش را متوقف کنند اما شکست میخورند و افرادی که در معرض نور ماه قرار میگیرند بار دیگر به گرگینههای وحشی تبدیل میشوند. خیابانها در هرجومرج فرو میروند و دانشمندان در تلاشی بیوقفه سعی میکنند خود را به خانه یکی از اعضای خانوادهشان برسانند، خانهای که اکنون در محاصره این موجودات وحشی قرار دارد.
پل و لیدیا در حالی که برای فروش خانه زیبا و رؤیایی خود در لسآنجلس آماده میشوند، مجبور میشوند با رازهای قدیمی و دردناک خانوادگی مواجه شوند، رازهایی که نباید به دست خریداران بیرحم و کنجکاو بیفتد.
سه یتیم پیوندی ناگسستنی تشکیل میدهند و در کنار یکدیگر در سواحل رودخانه کریشنا در شهر ویجایوادا، هند، بزرگ میشوند و به خانوادهای برای یکدیگر تبدیل میشوند.
قسمت پنجم منتشر شد.
چهار کودک عادی در جستجوی سیاره خانه خود هستند پس از اینکه در کهکشان جنگ ستارگان گم میشوند.
چهار روز مانده به عروسی، باچان، مأمور مالیات شجاع و بیباک، پس از پایان تعلیق کاریاش، مأمور میشود تا خانه موتیام جاگایاه، سیاستمدار بیرحم و پرنفوذ، را زیر و رو کند. این آغاز ماجرایی پرالتهاب است.