
یک شوخی غافلگیرکننده برای تولد، زمانی که یک زوج محبوب شبکههای اجتماعی با واقعیت هولناک عواقب آن روبرو میشوند، به شکلی ترسناک از کنترل خارج میشود.
در آستانهی ضدانقلاب رومانی در سال 1989، شش زندگی در میان اعتراضات و کشمکشهای شخصی به هم گره میخورند و به سقوط انفجاری چائوشسکو و رژیم کمونیستی منتهی میشوند.
سال 1359، ستاد نیروی هوایی عراق که از اول جنگ با برتری هوایی ایران روبرو شدهاست و قریبالوقوع بودن شکست حصر آبادان را پیشبینی میکند، جهت حفاظت هواپیماهای استراتژیک خود تصمیم میگیرد آنها را به سه پایگاه بسیار دورافتاده، در نزدیکی مرز اردن، منتقل کند. در اسفند همین سال ستاد نیروی هوایی ایران در جلسات فوقالعادهای طرح بمباران این سه پایگاه را که به نام پایگاههای اچ3 مشخص شدهاند، مطرح میکند. طرح در ابتدا ناممکن و غیرعملی مینماید، اما در نهایت نقشهای متهورانه و بینظیر پیشنهاد میشود و در پی آن در سحرگاه 15 فروردین 1360 هشت فروند جنگندهی بمبافکن ایرانی جهت حمله به اچ3 به پرواز در میآیند.
در سال 1887، پس از گذراندن دو سال در زندان منطقهای یوما، هانتر برداک، مردی فاضل با گذشته پیچیده، به ناحق متهم شد، به شهر فار هاون آریزونا برمیگردد تا با دو فرزند خردسال خود از نو شروع کند. اما هنگامی که پدرشوهرش توسط یک گروه ناشناس مورد حمله قرار میگیرد، برادوک باید با نیروهای فاسدی که شهر را خفه میکنند مقابله کند تا از چیزی که بیشتر دوست دارد محافظت کند.
داستان این فیلم که بر اساس اتفاقات واقعی است، بین سالهای 91 تا 92 میگذرد که روایتگر شرایط زن فیلم به نام «ماحی» است. شرایطی که بازگوکننده معنای کلمه ماحی است که از آن به معنای محوکننده یا نابودکننده یاد میشود. این فیلم جزو فیلمهای انتقادی سیاسی ایران قرار میگیرد.
یک خانواده سرشناس توسط شخصی که آن ها را مسئول مرگ پسرش می داند ، مورد سوقصد قرار می گیرد. جوانترین پسر خانواده ، راوی تصمیم می گیرد علیه این خانواده بایستد.
لولا و همسرش زوجی جوان هستند که به دلیل سقط شدن فرزندشان تصمیم می گیرند سرپرستی خواهر و برادری کوچک به نام های تین و تینا را بر عهده بگیرند، اما با ورود این دوقلو به زندگی آنها همه چیز تغییر می کند و...
در عصر حجر قدیم، یک گروه متفاوت از انسان های اولیه در جستجوی سرزمینی جدید گرد هم می آیند. اما وقتی به یک موجود بدخواه و عرفانی مشکوک می شوند که آنها را شکار می کند، طایفه مجبور می شوند با خطری روبرو شوند که هرگز تصور نمی کردند.
روایتگر یک زوج به نام های “سهراب” و “گندم” است که به همراه “سپیده” کودک خردسالشان زندگی سعادتمندی دارند، اما افزایش قیمت ارز، شرکتی که سهراب در آن شاغل است را به آستانه ورشکستگی میرساند و…
مقادیر زیادی پول و مواد مخدر از مو دایموند که در نیویورک پولشویی می کند دزدیده می شود. او در جستجوی اموالش خیابان های شهر را زیر و رو می کند.