پسری به نام سانکاکا از بچگی تنها بزرگ شده و زندگی سختی داشته است. حال شهر ناامن می شود و سانکاکا باید تصمیم بگیرد به زندگی عادی اش ادامه بدهد یا برای حمایت از مستضعفان برخیزد...
جمینی کریکت, میزبان دو انیمیشن کوتاه دیزنی است: بانگو, درباره یک خرس سیرک است که به حیات وحش فرار می کند و میکی و ساقه لوبیا که ما را به داستان یک افسانه ی معروف می برد…
تینکلز، توله سگ دوست داشتنی و غول پیکر دراک است که بیش از هر زمان دیگری انرژی دارد و فقط می خواهد توپ بازی کند. اما متاسفانه دراک خیلی مشغله دارد و همزمان چندین کار در هتل انجام می دهد…
وقتی ال، یک طراح مشتاق کفشهای کتانی اهل کوئینز، با کیرا کینگ، دختر مستقل بسکتبال، ستاره افسانهای بسکتبال و داریوش کینگ، داریوش کینگ، آشنا میشود. ال با کمی تلنگر از سوی بهترین دوستش و پاشیدن جادوی Fairy Godfather، شجاعت استفاده از استعداد خود را برای دنبال کردن رویای خود برای تبدیل شدن به یک طراح کفش کتانی "مشروع" در صنعت پیدا می کند.
فارست گامپ (تام هنکس) مادرزاد دچار اختلالاتی ذهنی و جسمی است. او در کودکی به طور معجزه آسایی توانایی راه رفتن را بدست می آورد اما همچنان ضریب هوشی اش بسیار از حد نرمال پایینتر است. مادرش با تلاش فراوان او را به مدرسه می فرستد. بر اساس سلسله ای از حوادث به موفقیتهایی بزرگ دست پیدا می کند. به جنگ ویتنام می رود و به عنوان قهرمانی دست پیدا می کند. و حتی عاشق می شود.
زمانیکه اختراع مرموز ون هلسینگ از کنترل خارج می شود، درک و رفقای هیولایش همگی به انسان و جانی نیز به هیولا تبدیل می شوند. هم اکنون که درک در بدنی اشتباهی قرار گرفته و قدرت هایش را از دست داده، به همراه جانی که عاشق زندگی جدیدش به عنوان یک هیولاست، باید با همکاری یکدیگر بشتابند تا درمانی برای خود پیدا کنند.
زنی به نام لوسیا و پسرش به دور از جامعه و در منطقهای دور افتاده با یکدیگر زندگی میکنند. خانواده کوچک این مادر و پسر به ندرت پذیرای افراد میباشد و هدف اصلی آنها داشتن یک زندگی آرام است. اما با ظاهر شدن یک موجود مرموز و ترسناک که شروع به تسخیر خانه کوچک آنها میکند، رابطه این مادر و پسر در معرض آزمایش قرار گرفته و…
اهالی یک روستای دورافتاده پس از آنکه بارها از سوی راهزنها مورد سرقت قرار میگیرند، از هفت سامورایی درخواست کمک میکنند و...
در پاییز سال 1938 هیتلر آماده حمله به چک اسلواکی می شود و دولت نویل چمبرلین، نخست وزیر بریتانیا، با درماندگی به دنبال راه حلی است که صلح برقرار کند. یک کارمند دولت بریتانیا و یک دیپلمات آلمانی که در گذشته با هم هم کلاسی بوده اند، به مونیخ سفر می کنند تا درباره صلح گفتگو کنند.
دو آدم کش به نامهای وینسنت و جولز از طرف مارسلوس والاس ماموریت مییابند تا چمدانی را که دزیده شده ، از سارقان پس بگیرند و در جریان این عملیات به طرز معجزه آسایی نجات پیدا میکنند. وینسنت مامور میشود تا میا ، همسر والاس را به گردش ببرد ، اما میا بر اثر استفادهی بیش از حد مواد مخدر…