سباستین ده ساله که عاشق زندگی در شهر است، مجبور است تابستان را در کوهستان با مادربزرگش بگذراند. اوضاع چندان بر وفق مراد او نیست تا اینکه با سگ بزرگی به نام بل آشنا می شود که صاحب بدرفتاری دارد. سباستین با محافظت از دوست جدید خود پرماجراترین تابستان عمرش را می گذراند.
در زمان شیوع یک بیماری کشنده، یک مادر و دختر نوجوانش مجبور می شوند تا در خانه خود بمانند و دوران قرنطینه را بگذرانند، اما رابطه آنها به مرور با تغییرات بسیاری روبرو می شود که...
خواننده بلندپروازی که با مادربزرگش در پایتخت کشور بوتان زندگی می کند، رویای گرفتن ویزای استرالیا و مهاجرت به آنجا را در سر دارد.
اوفلیا با مادر باردار و ناپدریاش در اسپانیا زندگی میکند. او روزی حشرهای شبیه یک پری میبیند که او را به یک هزارتوی اسرارآمیز هدایت میکند که به دنیای زیرزمینی ختم میشود و...
جیسون بورن مبتلا به فراموشی شده است و همچنان به دنبال نشانههایی از گذشته و احتمالاً آینده اش میباشد و به همین دلیل به مسکو، لندن، پاریس و مادرید میرود تا آنچه را که میخواهد، بیابد و این در حالی است که وی تحت تعقیب یک تروریست نیز هست.
پسر بچهای در دوران کودکی مادرش توسط فرد ناشناسی به قتل رسیده و پدرش مرد سخت گیریست که عرصه زندگی را برای اون تنگ کرده است و مشکلات و مسائل زیاد باعث شده که او بیشتر و بیشتر در خودش فرو رود و دچار افسردگی شود .یک روز به طور اتفاقی اون متوجه قدرت عجیبی در خودش میشود او متوجه میشوده که از قدرت ادراک ذهنی(تلهپاتی) فوق العاده قدرتمندی برخوردار است و می تواند تاریخ و زمان را تغییر دهد..
فیلم لاک قرمز یک اثر اجتماعی است و یک فیلم زنانه است و بیشتر به مطالبی در مورد زنان اشاره میکند.این فیلم در مورد یک دختر ساده ای است که بعد از سالها به دستان خود لاک قرمز زده است اما از شانس بد روزگار صورت های مختلف خود را به او نشان میدهد و او را نا امید میکند.این دخترک یک پدر معتاد دارد و با مادر و خواهر خود در جنوب شهر زندگی میکنند و به دلیل اعتیاد پدرش مشکلات زیادی برایشان به وجود می آید.نام دخترک داستان ما اکرم است که غرورش از هر چیزی برایش مهم تر هست و هرکاری میکند تا غرورش از بین نرود اما در اخر داستان او به یک شخصیت دیگر تبدیل میشود...
یک مادر آمریکایی وارث امپراتوری مافیای پدربزرگش در ایتالیا میشود. حال او به عنوان سرپرست جدید کسبوکار خانوادگی، با هدایت مشاور شرکت، به طرز خندهداری انتظارات همه را نادیده میگیرد و…#/
در حالی که از دست دشمنان خطرناکش در فرار است، یک آدمکش از مخفیگاه خود بیرون میآید تا از دختری که در سالهای جوانیاش ترک کرده محافظت کند.
داستان دربارهٔ مادریست که پس از مرگش، فرزندان او به خانهاش میآیند و از طریق پرستار مادر متوجه میشوند که وصیت کرده که سه روز پس از مرگش او را به خاک بسپارند… فرزندان بر سر عمل به وصيت دچار اختلافاتي ميشوند و پس از دو روز متوجه ميشوند مادرشان نصف اموال و زمين هايش را و همچنين خانه اش را به نام پرستار خود کرده است و...