امیر طبق قول و قرارهایی که خانواده ها با هم گذاشته اند، باید با دختردایی خود ازدواج کند. اما ورق به یک باره برمی گردد. امیر به دختر دیگری دل می بندد و وقتی که این ماجرا فاش می شود، هیاهویی در خانواده ها به راه می افتد..
این فیلم داستان دختری به نام سمیرا است که قصد دارد با منصور ازدواج کند، در روز پیش از عروسی مادر منصور سمیرا را برای معاینه نزد دکتر زنان میبرد اما سمیرا که از این موضوع شوکه شدهاست از این کار ممانعت کرده و در خیابان اقدام خودکشی میکند، پس از اطلاع مرگ وی به دو همکلاسیاش آنها به دنبال دلیل مرگ دوست خود میروند اما دلیل خودکشی از طرف پدر سمیرا مخفی میشود.
داستان فیلم در مورد مردی تنها و آرام (با بازی نیکلاس کیج) است که پس از خراب شدن ماشینش، خود را در شهری دورافتاده گرفتار میبیند. حال او که قادر به پرداخت هزینه تعمیرات ماشینش نیست، قبول میکند تا به جای پول تعمیرات، تمام شب را به تمیز کردن یک مرکز تفریحی خانوادگی متروکه به نام سرزمین عجایب ویلی، مشغول شود. غافل از اینکه این سرزمین عجایب، یک راز تاریک در دل خود پنهان کرده و…
در تابستان 1917، هنگامی که اراذل و اوباش سفیدپوست با رفتارهای وحشتانگیز خشونت نژادی به جوامع سیاهپوستان آمریکا در ایست سنت لوئیس، ایلینوی، چستر و پنسیلوانیا حمله کردند در نتیجهی این جوِ ملتهب نژادی، لشکرِ تماما سیاهپوستِ 24 ام پیاده نظام به هیوستون، تگزاس رفت تا از ساختوساز کمپ لوگان، که در.پنج کیلومتری شهر قرار داشت محافظت کنند تا بتوانند میراث شان را بسازند و ....
داستان زنی جوانی است که به شهر کوچکش برمیگردد ، او میخواهد پدر آزارگرش را بکشد تا به رازی پی ببرد. همانطور که دختر در جستجوی جوابش است ، میراث خانوادگی خطرناکتری از آنچه تصورش را میکند کشف میکند و…
وارث نیمی از میراث یاکوزا اتحادی با یک غریبه که معتقد است شمشیر باستانی دو سرنوشت آنها را به هم متصل می کند، ایجاد کند. اکنون او قصد دارد نبردی را برای بدست آوردن نیم دیگر میراث یاکوزا ترتیب ببیند.
داستان زوج متاهلی که تلاش می کنند تا میراث ارزشمندی را از یک کودک سرقت کنند
یک هوشمصنوعی، پسر بسکتبالیست معروف لبرون جیمز را میرباید و او را مجبور میکند که برای پیروزی در یک مسابقهی بسکتبال با باگز بانی همکاری کند.
گلسا دختری 16 ساله است که به همراه خانوادهاش در شهری کوچک در اطراف تهران زندگی میکند. او بیشتر اوقات خود را با گروهی از دوستانش میگذراند. یک روز آنها تصمیم میگیرند تا دست به اقدامی هیجانانگیز بزنند؛ اقدامی که پیامدهای غیرمنتظرهای در پی خواهد داشت و از کاری صرفاً سرگرمکننده و هیجانانگیز، به دردسری پیچیده تبدیل میشود. اتفاقاتی که رخ میدهد، از اساس دیدگاه گلسا نسبت به زندگی را تغییر میدهد
احمد عزیزی که سرپرست بخش تعمیرات و نگهداری پالایشگاه آبادان است برای مراسم خواستگاری دخترش سمیرا آماده میشود و دختر دیگرش ستاره در همان روز قصد سفر به تهران برای شرکت در جشن خداحافظی یکی از دوستان همدانشگاهیاش را دارد که با مخالفت پدرش روبهرو میشود و تصمیم میگیرد بدون اجازهٔ خانواده صبح با هواپیما به تهران برود و...