لی جون، یک سرباز بازنشسته چینی، خود را در یک مسابقه با زمان میبیند هنگامی که یک حمله تروریستی جامعهای چینی در خارج از کشور را هدف قرار میدهد. او تنها 12 ساعت فرصت دارد تا با تمام توان و شجاعت خود به حفاظت از هموطنانش بپردازد و از این وضعیت خطرناک جان سالم به در ببرد.
در آستانهی آغاز تور جهانی، اسکای رایلی، خوانندهی مشهور موسیقی پاپ، با رویدادهای وحشتناک و غیرقابل توضیحی روبهرو میشود. تحت فشار ترسهای فزاینده و چالشهای شهرت، اسکای ناچار میشود با گذشتهی تاریک خود مواجه شود.
داستان مردی به نام دیوید را روایت میکند که با بحرانهای زندگی مواجه است و برای خرید یک مبل به همراه مادر بیمار و سه خواهرش به فروشگاهی میرود. این فروشگاه که در آن مادر دیوید تصمیم میگیرد از جایش تکان نخورد، تبدیل به صحنهای برای شکستن دیوارهای خفقانی روابط خانوادگی میشود. مبل به یک نماد از پناهگاه و فرار از واقعیت تبدیل میشود، جایی که مادر دیوید، با نشستن بر آن، از رویارویی با دنیای بیرون خودداری میکند و همین باعث ایجاد بحرانهای جدیدی در خانواده میشود.
وقتی زنی برای انتقام از همسر خشونتگرش با یک آدمکش مرموز ملاقات کرد، زندگیاش به تاریکی فرو رفت. عشق طوفانی آنها، او را وارد دنیایی از عدالت خونین کرد. اما با بالا رفتن تعداد قربانیان، او شروع به کشف رازهای تاریک شریکی کرد که شاید خطرناکتر از چیزی باشد که تصور میکرد.
یک مادر ناامید، که از کودکی تحت تعقیب روحی شیطانی بوده، تنها راه نجات دختر بیمارش را در این میبیند که خودش را به تسخیر همان نیروی پلید درآورد.
مردی که پس از سالها از زندان با شرط آزادی بیرون آمده، حالا شغل عجیبی پیدا کرده است، او باید از یک میلیونر ثروتمند که فقط توانایی حرکت چشم ها را دارد، مراقبت کند.
چهار روز مانده به عروسی، باچان، مأمور مالیات شجاع و بیباک، پس از پایان تعلیق کاریاش، مأمور میشود تا خانه موتیام جاگایاه، سیاستمدار بیرحم و پرنفوذ، را زیر و رو کند. این آغاز ماجرایی پرالتهاب است.
کشیش کُنته، کارشناس برجسته امور ماوراءالطبیعه و ویسکی، گروهی از سربازان راندهشده را به جزیرهای دورافتاده در اقیانوس آرام جنوبی همراهی میکند تا ناپدید شدن واحدهای تفنگداران دریایی مستقر در آنجا در سال 1944 را بررسی کنند؛ اتفاقی که گفته میشود توسط ارتش امپراتوری ژاپن رخ داده است. اما پس از صحبت با ساکنان جزیره، آنها به زودی کشف میکنند که تفنگداران دریایی در واقع توسط گروهی از لیکانتروپها، که بیشتر به عنوان گرگینه شناخته میشوند، قتلعام شدهاند.
برای رابین 11 ساله و پراراده و گروه وفادارش، «هودها»، تکهای از زمین پوشیده از علفهای هرز در انتهای بنبست آنها یک قلمرو جادویی است.
وقتی بدن بهترین دوستش در یک قبر کم عمق پیدا میشود، دن، یک پلیس از یک شهر کوچک، برای یافتن پاسخها از یک گوشهنشین بیثبات که آخرین فردی بود که دوستش را زنده دیده بود، کمک میخواهد. هنگامی که دن به حقیقت نزدیکتر میشود، باید با شیاطین درونی خود روبهرو شود و متوجه میشود که امید میتواند در مکانهای غیرمنتظرهای یافت شود.