قسمت آخر منتشر شد.
همایون و ارغوان در آستانه ازدواج، قربانی خیانتی هولناک می شوند. همایون پشت دیوارهای زندان برای انتقام از سامان لحظه شماری می کند که مرگ از راه می رسد. آرشام یکتا متولد می شود. دختری به نام صحرا کنارش قرار می گیرد تا مسیر انتقام از خائنان برای آرشام هموار شود.
استان یک پرواز شبانه از لندن به پکن را روایت میکند. کارآگاه هانا لی ماموریت دارد دکتر متیو نولان را که به جنایتی متهم شده است، به چین بازگرداند. اما در میانه
آهنگساز پیتر هارپر که از طلاقش به شدت دچار آشفتگی شده، به یک خانه ساحلی منزوی در ایرلند پناه میبرد تا شاید الهام بگیرد. کلبهی منزوی در ساحل ترموره به نظر ایدهآل میرسد، تا اینکه یک طوفان سهمگین در شبی سرنوشتساز به وقوع میپیوندد و برنامههای او را به هم میزند.
دوقلوها، داک و لیلا، گروهی پنجنفره از اژدهاها را برای حفاظت از دراگونها و انسانها تشکیل داده و رهبری میکنند. آنها در کودکی توسط یک اژدهای مادر از غرق شدن یک کشتی نجات یافته و همراه با پسر او، وینگر، بزرگ شدهاند. اکنون داک و لیلا میخواهند با استفاده از توانایی ویژه خود در صحبت با اژدهاها به مردم شهر و دراگونها کمک کنند، اما…
داستان دربارهی کاترین ریونسکرافت، روزنامهنگار مشهور تلویزیونی است که حرفهاش بر افشای تخلفات پنهان نهادهای معتبر بنا شده است. کاترین ناگهان با رمانی از مردی به نام استیون بریگاستوک روبرو میشود و با وحشت درمییابد که او شخصیت اصلی این داستان است؛ داستانی که تاریکترین راز زندگیاش را برملا میکند، رازی که گمان میکرد تنها خودش از آن آگاه است.
توتومارو ایشیکی، با وجود فقدان مهارتهای موردنیاز برای نقشش در تیم تحقیقاتی پلیس منطقهای، میخواهد قتلها را حل کند و به مردم کمک کند. او مطابق نصیحت یکی از همکاران باتجربهاش، به سراغ رون کامونوهاشی، پژوهشگر انزواطلب، میرود و...
یک پرونده قدیمی زمانی دوباره باز میشود که یک خبرنگار ناپدید میشود و دختر او که یک کارآگاه آنلاین است، به یک شهر کوهستانی کوچک کشیده میشود که توسط یک فرقه، رازها و مرگ تعقیب میشود.
این داستان شخصیتهای کلاسیک را به گونهای نوآورانه به تصویر میکشد که آنها قهرمانانی نیمههیولا و نیمهوسیله نقلیه کامیون هستند. این قهرمانان با همکاری یکدیگر از قدرتهای خاص خود استفاده میکنند تا شهر تماموسیله نقلیه موتروینیا را از مزاحمان مانند فانتوم فریز و ون نامرئی محافظت کنند.
پس از 10 سال اقامت در ایالات متحده، هو یانگ به کره بازمیگردد و به طور اتفاقی در یک کافه با اولین عشق خود، هونگ جو، روبهرو میشود. حالا هو یانگ، همانند روزهای 19 سالگی و زمانی که برای اولین بار هونگ جو را ملاقات کرد، دست و پای خود را گم میکند. با بازگشت احساسات قدیمی، باید دید آیا آنها میتوانند به عشقشان فرصتی دوباره بدهند یا نه.
سریال گردن زنی، داستان سرنوشت باران و نیما در شب عروسیشان است که با آزادی خلافکار سابقهداری به نام شاهرخ تغییر کرده و سبب فاش شدن رازهای خانوادگی بسیار زیادی پیرامون آنها و تک تک افراد خانوادههایشان میشود.