مردی که در خانهای بزرگ و قدیمی همراه مادر ناتوان خود زندگی میکند، به بازیگر جوان یک گروه تئاتر علاقهمند شده و از او تقاضای ازدواج میکند. دختر موافقت خود را اعلام کرده و ازدواج سر میگیرد. مرد از همان ابتدا به طور غیرمستقیم ارتباط دختر با دوستان و کار سابقش را قطع میکند، اما از آن جا که سخت به او علاقه نشان میدهد دختر به این امر اهمیت زیادی نمیدهد. رفته رفته زن متوجه اوضاعی غیرعادی در خانه میشود و طی حوادث بعدی زن درمی یابد که مرد شخصیتی دوگانه دارد...
این فیلم در بستر تاریخی دهه شصت و مبارزات چریکی نیروهای چپ در شمال کشور و در قیام آمل روایت میشود و دربارهٔ یک زن به نام شهرزاد است که معروف به ماهی سیاه کوچولو است و برای انتقام مرگ شوهرش وارد مبارزه شده و حالا با دو شخصیت دیگر آشنا میشود و مباحث ایدئولوژیک دربارهٔ مبارزه و نقد تفکر چپ و… میان آنها درمیگیرد.
در این فیلم سه داستان به هم پیوسته با شخصیتهای مختلف را در طی یک روز در تهران روایت میکند.
یک روزنامه نگار مشهور لس آنجلس تایمز به زادگاهش بازمی گردد. در مدت زمانی که او آنجاست، یک شخصیت مرموز از گذشته مجددا وارد زندگی اش شده و تمام وجودش را تهدید می کند.
داستان درست پس از قسمت قبلی اغاز میشود جایی که راکی ، رئیس خطرناک کی جی اف یعنی گارودا را جلوی تمام افرادش سلاخی میکند و اکنون خوده راکی با کمک مردم کل قدرت کی جی اف را بدست میگیرد ولی تازه این شروع ماجراست چرا که دشمنانش بیشتر میشوند ولی در میان انها شخصیت که همه از شنیدن نامش به لرزه می افتند و ان شخص ادیرا میباشد که برای کشتن راکی راهیه کی جی اف میشود از طرفی دیگر دولت هند نیز تصمیم دارد هر طور شده راکی را دستگیر کند ولی قدرت او هر روز بیشتر میشود و...
امیر کشته میشود و تمام آشنایان و دوستانش به خوبی از او یاد میکنند. اما بعد از مدتی شروع میکنند به بدگویی از او و حتی کمی که میگذرد نزدیکترین کسانش جسد او را نمیتوانند شناسایی کنند. فیلم روایتگری بیطرف از تلاش و پیگیری شخصیتهای پیرامون امیر است.
روایت نویسنده ای است که شخصیت های نیمه تمام قصه هایش گاه و بی گاه به سراغش می آیند تا سرنوشتشان را مشخص کند…
ذبیح و غلام، دو شخصیت محوری این داستان، از طبقات پایین اجتماع هستند که طی ماجراهایی طنزآمیز اتومبیل نعشکش خود را از دست میدهند و مجبور میشوند برای گذران زندگی، با موتورسیکلت، جنازههای مشتریان خود را جابهجا کنند، سکانس رویارویی ذبیح و غلام مجید صالحی و علی صادقی با پسر متوفی حسن علیرضایی از سکانسهای جذاب فیلم است.
در فیلم مرد عنکبوتی راهی به خانه نیست : هویت پیتر پارکر فاش شده و او متهم به قتل میستریو است، اما او حالا از دکتر استرنج کمک میخواهد تا همه فراموش کنند که پیتر پارکر همان مرد عنکبوتی است که ارجاعی به دنیای کمیک پس از حوادث کمیک Civil War دارد. پس از مبارزه دکتر استرنج با اسپایدرمن روی قطار، در ادامه به شخصیتهای شرور فیلم مثل الکترو و ظاهرا لیزارد و سندمن و پس از آن به گرین گابلین اشاره میشود.
نگاهی طنزآمیز به مقوله وحشت و بعضا لذت در سال 2021، با استفاده از تصاویر آرشیوی و اظهارات شخصیت های ساختگی.