پس از اشتباه پیش رفتن یک ماموریت، فقط یک نفر از گروه مزدوران زنده می ماند تا انتقام هم قطارانش را بگیرد.
ایوان شاو، یک قاتل حرفهای سازمان سیا، که بیش از 20 سال به تنهایی کار کرده، دستورات خود را از طریق بخش طبقهبندی شده در روزنامهها دریافت میکند. در این میان، دختر گمشدهاش، کیسی، که اکنون یک تحلیلگر MI6 در بریتانیا است، به دنبال او میرود تا خبری تکاندهنده را به او بدهد: رئیس سیا سالها پیش مرده و آن بخش نیز مدتهاست تعطیل شده است. اکنون آنها با هم متحد میشوند تا کشف کنند ایوان در این مدت دستورات چه کسی را اجرا میکرده است و…
نبرد پیچیدهای بین گروههای مواد مخدر که جایگزین هروئین، متامفتامین و LSD شدهاند، و تعقیب شدید پلیس برای متوقف کردن آنها.
یک رهبر جوان و مغرور باند برای ساختن شهرتی افسانهای، داستان قهرمانی مردی از گذشته را میدزدد؛ اما حقیقتی که کشف میکند، او را وارد مسیری پر از چالش، خیانت و تحول میکند.
کای، زن خانهداری که چهل سالگی را پشت سر گذاشته، در میان روزمرگیهای زندگیاش گیر افتاده است. وقتی در یک بازی بسکتبال دخترش، به طور ناخواسته به یک زن سالخورده آسیب میزند، زنجیرهای از اتفاقات از گذشته و حال در هم تنیده میشود و زندگی او را دگرگون میکند. این اولین فیلم بلند کیو یانگ، کارگردانی که با آثار کوتاه خود جایگاه ویژهای در سینما یافته، درامی صمیمی و پرهیجان را به تصویر میکشد. داستان زنی که در میان آشفتگیها، به دنبال راهی برای نجات و تغییر است.
بیل فرلانگ که برای حمایت از خانوادهاش بهعنوان فروشنده زغال کار میکند، رازهای نگرانکنندهای را در صومعه محلی کشف میکند و با حقایقی درباره خودش روبهرو میشود؛ حقایقی که او را مجبور میکند گذشتهاش و سکوت همدستانه یک شهر کوچک ایرلندی تحت سلطه کلیسای کاتولیک را زیر سؤال ببرد.
تاکاگی که اکنون به یک مربی حرفهای تبدیل شده است، به مدرسهی قدیمیش برمیگردد، جایی که نیوشیکاتا، همکلاسی سابقش که روزگاری هدف شوخیهایش بود، حالا معلم تربیت بدنی شده است. اما هنوز هم همان بازیهای قدیمی ادامه دارد، و رابطهی آنها حالا به شکلی جدید و پر از شوخیهای شیرین و دلنشین شکل میگیرد.
سه نوجوان که به طور عجیبی توسط سرنوشت انتخاب شدهاند، قادرند با عطسه به بیست سال آینده سفر کنند. اما در برابر تهدیدی که میتواند دنیا را نابود کند، آنها تنها با حماقت و تواناییهای بسیار محدود خود مواجه هستند. برادران 'کینگ بمب' که ذهنی پیچیده دارند و ظاهرشان مانند بزرگسالان است، تنها امید آنها برای نجات دنیا هستند. آیا این تیم از بچهها میتوانند با دشمنان خود مقابله کنند و آینده را نجات دهند؟
ریکاردو در سال 1994، رویای فیلمساز شدن را کنار گذاشت. او که در بیست و چهار سالگی به نظر میرسید سرنوشت خود را پذیرفته است، زندگی در جامعهای مصرفی و ناشناس. دیگر هیچ امیدی به تبدیل شدن به یک هنرمند نداشت. اما زمانی که رادیو-کانادا با او تماس گرفت و درخواستش را در بین فینالیستهای برنامهی 'La Course' سال 1994-95 انتخاب کرد، شعلهای دوباره در دل او روشن شد. شاید هنوز فرصتی برای دنبال کردن رویایش وجود داشته باشد.
آدام، پسری نوجوان با دلی پر از سوال و کنجکاوی، پس از پیدا کردن نامهای حاوی فهرستی از نامها و آدرسها، تصمیم میگیرد به سراسر کشور سفر کند. او در جستجوی مردانی است که شاید پدر واقعیاش باشند. در این سفر، او با مواجهه با مردانی متفاوت و کشف حقیقتهایی در مورد گذشتهاش، به دنبال یافتن هویتش میرود.