
در کلانشهری خیالی به نام «شهر زی»، ابرقهرمانی به نام سایتاما زندگی میکند که به دلیل تمرینات سخت و مداوم، به تدریج تمام موهایش را از دست داده و کچل شده است. او توانایی شکست هر دشمنی را تنها با یک مشت دارد. با این حال، چون قدرتش به حدی است که حریفانش را به سادگی شکست میدهد، این وضعیت برایش خستهکننده شده و او در جستوجوی حریفی قدرتمندتر از خود است تا بتواند با او مبارزه کند و...
در اپلیکیشنهای آموزشی برگزیده، ربات های سخنگو موجودات کوچک کنجکاوی هستند که در دنیای زیر صفحهنمایشهای ما زندگی میکنند و به ماجراجوییهای سرگرمکننده میروند تا به سوالات کودکان پاسخ دهند، مانند اینکه شب چگونه اتفاق میافتد یا چرا باید دندانهایمان را مسواک بزنیم.
قسمت ششم منتشر شد.
یاکوزا کازامو مبارزی اخلاقمدار است که تا به حال حتی یک مبارزه را نباخته است. او برای محافظت از دوستان دوران کودکیاش که با او در یتیمخانه بزرگ شدهاند، وارد دنیای خطرناک تبهکاران میشود. که در سالهای 1995 و 2005 روایت میشود، زندگی یک جنگجوی یاکوزا، پیوندهای دوران کودکیاش و پیامدهای حس عدالت و وظیفهاش را به تصویر میکشد.
قسمت بیستم منتشر شد.
آمرلی داستان عاشقانه یک خبرنگار عراقی برای یافتن راز زندگیاش در یک موقعیت جنگی است…
قسمت چهاردهم منتشر شد.
پرویز و ملیحه زن و شوهری هستند که در موزهای در تهران کار میکنند. یک شب که این زوج مشغول انجام وظایف خود هستند، اتفاق غیرمنتظرهای میافتد که آنها را سر یک دوراهی قرار داده و میتواند زندگیشان را برای همیشه تغییر دهد.
قسمت پانزدهم منتشر شد.
نیسان آبی قصه جمشید است و رضا، قصه دو دوست قدیمی که روزی روزگاری عاشق دو خواهر به اسم زری و پری شدند و با آنها ازدواج کردند. جمشید شیفته جمشید هاشمپور است و نیسان آبیاش؛ رضا هم عاشق شعر و شاعری و در رویاهایش شاعری نامدار! جمشید با نیسانش کار میکند و ریال روی ریال میگذارد تا چرخ زندگیاش بچرخد، رضا هم در جستجوی فرصتی برای بهبود اقتصاد زندگیاش و شغلی بهتر! البته قصهها دست از سر زندگی جمشید و رضا برنمیدارند و مدام آنها را درگیر اتفاقاتی ریز و درشت میکنند، اتفاقاتی که گهگاه لحظات شیرینی میسازند و گاهی هم غمگین! نیسان آبی قصه جیب خالی است و پول، قصه عشق است و شیفتگی، قصه خیانت است و وفاداری و از همه مهمتر نیسان آبی قصه خانواده است.
تراپیست غمگینی به نام «جیمی» تصمیم می گیرد که از تمام آموزش هایی که دیده است چشم پوشی کند و به بیمارانـش بگوید که واقعاً چه فکری درمورد آن ها می کند. این تصمیم او در نهایت باعث می شود که زندگی بیمارانـش و همچنین خودش به کلی تغییر کند
داستان دربارهی کاترین ریونسکرافت، روزنامهنگار مشهور تلویزیونی است که حرفهاش بر افشای تخلفات پنهان نهادهای معتبر بنا شده است. کاترین ناگهان با رمانی از مردی به نام استیون بریگاستوک روبرو میشود و با وحشت درمییابد که او شخصیت اصلی این داستان است؛ داستانی که تاریکترین راز زندگیاش را برملا میکند، رازی که گمان میکرد تنها خودش از آن آگاه است.
قسمت چهاردهم منتشر شد.
درباره یک شیطان از جهنم که در بدن کانگ بیت-نا، قاضی زیبایی که در یک حادثه جان خود را از دست داده بود، زندگی میکند. مأموریت او این است که کسانی را که باعث مرگ دیگران شدهاند به جهنم بفرستد تا بتواند به جهنم بازگردد، اما سپس با کارآگاهی به نام هان دا-اون آشنا میشود.
پسری جوان و خانوادهاش برای یک سفر دریایی هیجانانگیز راهی میشوند تا اینکه طوفانی شدید میوزد و مایکل و سگش را به دریا میاندازد. پس از شسته شدن به یک جزیره دورافتاده، ترسیده و نگران، آنها برای بقا و سازگاری با زندگی تنها تلاش میکنند. یک روز، مایکل متوجه میشود که تنها نیست، وقتی با مردی ژاپنی مرموز روبهرو میشود که از زمان جنگ جهانی دوم بهطور مخفیانه در آنجا زندگی میکند و از ورود مایکل عصبانی است. اما با تهدید مهاجمان خطرناک به بهشت جزیرهشان، مایکل و مرد پیر، کِنسُکه، به هم ملحق میشوند تا از دنیای مخفیشان دفاع کنند.