
هیونسو و سو-جین تازه ازدواج کردهاند. بهطور ناگهانی، هیونسو شروع به صحبت در خواب میکند: «یه نفر اینجاست.» از آن شب به بعد، هر بار که به خواب میرود، به فرد دیگری تبدیل میشود و هیچ خاطرهای از شب قبل ندارد. این وضعیت، سو-جین را دچار اضطراب شدیدی میکند؛ او مدام نگران است مبادا هیونسو در خواب به خانوادهاش آسیب بزند و به همین دلیل دیگر نمیتواند حتی لحظهای آرام
در حین خواب، گروهی از کمپکنندگان صدای نگرانکنندهای میشنوند. وقتی بیدار میشوند، خود را در حالتی میبینند که گرفتار خشم لا لورونا شدهاند.
یک خواهر و برادر در خواب زمستانی فرو رفتهاند. اما تنها خواهر از خواب بیدار میشود. خواب زمستانی انسانها، مرز میان انسان و حیوان را محو میکند.
دو خدمه در یک فضاپیمای متروکه از خواب بیدار میشوند، بیآنکه بدانند چه کسانی هستند، چقدر خواب بودهاند یا مأموریتشان چه بوده است. اما خیلی زود درمییابند که تنها نیستند — و واقعیت موقعیتی که در آن قرار دارند، بسیار وحشتناکتر از چیزیست که تصورش را میکردند.
زنی در سیارهای دورافتاده از خواب بیدار میشود و درمییابد که اعضای خدمه ایستگاه فضاییاش به طرز وحشیانهای کشته شدهاند. تحقیقات او دربارهی آنچه رخ داده، زنجیرهای هولناک از اتفاقات را به راه میاندازد.
سوهی که زندگی خوشبختی را در کنار همسر دوستداشتنیاش و نوزادی که در راه داشت میگذراند، روزی از خواب بیدار میشود و میبیند که همسرش درست بالای تختشان خودکشی کرده است. پیش از آنکه بتواند مرگ او و شوکی که باعث از دست دادن فرزندش شده را هضم کند، متوجه میشود که شوهرش خانهای را در منطقهای دورافتاده برای او به ارث گذاشته است. چطور ممکن بود که سوهی از وجود چنین مکانی بیخبر باشد؟ این خانه مرموز همه چیزهایی را داشت که آنها در رؤیای خود از یک خانه آرزو میکردند، اما پس از فروکش کردن جذابیت اولیه، حسی وهمآلود در فضا باقی میماند. سوهی که احساس میکند نیرویی ناشناخته جانش را تهدید میکند، کمکم به این خانه مشکوک میشود و باور میکند که این مکان با مرگ همسرش ارتباطی دارد. هرچه شک او بیشتر میشود، اتفاقات عجیبتری رخ میدهد.
وقتی دوستان جوان، کانر، آمایا و گرگ، لباسهای خوابشان را میپوشند و طلسمهای حیوانی خود را فعال میکنند، به شخصیتهای دیگرشان یعنی کتبوی، اولت و گکو تبدیل میشوند و وارد ماجراجوییهایی میشوند که سرشار از هیجان و ماجراست.
نمایش ترسناک دلقک قرار است هرجومرجی بر سر ساکنان ناآگاه مایلز کانتی فرو بریزد؛ این کریسمس خواب راحتی نخواهند داشت. پنج سال پس از نجات از قتلعام هالووین توسط دلقک آرت، سیِنا و جاناتان همچنان در تلاشاند تا زندگی ویرانشدهشان را از نو بسازند. با نزدیک شدن به فصل تعطیلات، سعی میکنند روحیه کریسمس را بپذیرند و وحشتهای گذشته را پشت سر بگذارند. اما درست زمانی که احساس امنیت میکنند، آرت بازمیگردد و مصمم است تا شادی تعطیلاتشان را به کابوسی جدید بدل کند. فصل جشن بهسرعت به آشوب میکشد، و آرت نشان میدهد که هیچ تعطیلاتی از وحشت او در امان نیست.
زمانی که یک نگهبان شبانه شیفت کاری خود را به پایان میرساند، با وحشت متوجه میشود که تمام کسانی که شب گذشته به خواب رفتهاند، جان خود را از دست دادهاند. اکنون او و گروهی از بازماندگان باید بیدار بمانند و راز این اپیدمی جهانی را کشف کنند، پیش از آنکه...
در استرالیای دهه 1970، زندگی گریس با بدبختی و فقدان درگیر است. پس از مرگ مادرشان هنگام بارداری، او و برادر دوقلویش، گیلبرت، تحت سرپرستی پدرشان پرسی، یک بندباز سابق معلول و الکلی، بزرگ میشوند. با وجود زندگی پر از عشق، تراژدی دیگری رخ میدهد زمانی که پرسی در خواب از دنیا میرود. خواهر و برادر به اجبار از هم جدا شده و به خانههای متفاوتی فرستاده میشوند.