تایلر ریک و تیمش دوباره وارد یک مأموریت نجات شدهاند، آن هم پس از اینکه تقریباً در بنگلادش تایلر خودش را به کشتن داد.
در مورد یک تکتیرانداز حرفهای به نام سم لورد است که یک عمر را صرف کشتن مردم کرده است. حال او پس از یک اشتباه، تصمیم میگیرد به عنوان یک قاتل حرفهای بازنشسته شود، اما آخرین کار او باعث میشود تا خودش نیز هدف یک رقیب خطرناک قرار گرفته و مجبور شود با تمام توان برای زنده ماندن مبارزه کند…
قسمت دهم منتشر شد.
کارمن «کارمی» برزاتو، سرآشپز جوانی از دنیای غذاخوریهای خوب، پس از مرگی دلخراش، برای اداره ساندویچفروشی خانوادگیاش به خانه شیکاگو میآید. در حالی که کارمی برای دگرگونی رستوران و خودش میجنگد، خدمه آشپزخانهاش در اطراف لبههای خشن او نهایتاً
بعد از اینکه کاپیتان سابقشان در قاب قرار می گیرد، لوری و برنت سعی می کنند نام او را پاک کنند، اما در نهایت خودشان فرار می کنند.
این داستان شگفت انگیز در عصر شوالیه های شجاع، شاهزاده خانم های زیبا و جادوگران در حال نبرد اتفاق افتاد. روسلان، هنرمند سرگردانی که رویای شوالیه شدن را در سر می پروراند، با میلا زیبا آشنا شد و عاشق او شد. او حتی شک نداشت که او دختر پادشاه است. با این حال، قرار نبود که شادی عاشقان زیاد طول بکشد. چرنومور، جادوگر شیطانی، در یک گرداب جادویی ظاهر شد و میلا را درست جلوی چشمان روسلان دزدید تا قدرت عشق او را به قدرت جادویی خودش تبدیل کند. بدون هیچ مقدمه ای، روسلان در تعقیب شاهزاده خانم دزدیده شده قرار می گیرد تا بر همه موانع غلبه کند و ثابت کند که عشق واقعی قوی تر از جادو است.
گروه کمپ کرتاسه با کشف یک توطئه جهانی که خطری برای دایناسورها - و برای خودشان - به همراه دارد، گرد هم میآیند تا یک راز را کشف کنند.
ماجراهای تصادفی از نسل جواستار رو بیان میکنه که با جاناتان جواستار، مشهور به جوجو، شروع میشه و به خانواده و دوستانش کشیده میشه. هربار کسی که نام جواستار روی خودش داره باید با قدرتهای شیطانی روبرو شده و دنیا رو نجات بده. نیروهای شیطانی مثل دیو براندوی خوناشام یا موجودات باستانی ای که تصور میشه خون آشام و فناناپذیر هستند. در گذشته تصادفی برای
نام شین پسر خانوادهای است که شرکت بزرگی را اداره میکنند. او بعد از یک تصادف غیرمنتظره به کما میرود؛ مادرش که متخصص هوش مصنوعی است، ربات اندرویدی به نام «نام شین 3» درست میکند که کاملاً شبیه پسر خودش است. رباتی که وارد دنیای انسانها میشود و وانمود میکند خود «نام شین» است.
پس از از دست دادن فروشگاه لباسشویی خود در یک حادثه آتش سوزی، یک مادر مجرد Duk-hee از یک بانک تماسی دریافت می کند که یک وام سخاوتمندانه اولیه را ارائه می دهد بنابراین او بلافاصله آن را می گیرد. اما بلافاصله پس از آن، او متوجه می شود که قربانی یک طرح فیشینگ صوتی شده است. دوک هی که ویران شده برای کمک به پلیس مراجعه می کند، اما از اینکه امیدی به پس گرفتن پولش وجود ندارد، ناامیدتر می شود. در لحظه ناامیدی، جائه مین، فیشری که او را فریب داده بود، یک بار دیگر تلفن خود را زنگ میزند تا به دوک هی در مورد سازمان جنایتکاری که او را قفل کرده و او را مجبور به برقراری تماسهای فیشینگ صوتی از چین کرده است اطلاع دهد. با آن تماس، دوک هی تصمیم می گیرد خودش این پرونده را بررسی کند و با دوستانش با هواپیما به چین برود.
پسر بچهای در دوران کودکی مادرش توسط فرد ناشناسی به قتل رسیده و پدرش مرد سخت گیریست که عرصه زندگی را برای اون تنگ کرده است و مشکلات و مسائل زیاد باعث شده که او بیشتر و بیشتر در خودش فرو رود و دچار افسردگی شود .یک روز به طور اتفاقی اون متوجه قدرت عجیبی در خودش میشود او متوجه میشوده که از قدرت ادراک ذهنی(تلهپاتی) فوق العاده قدرتمندی برخوردار است و می تواند تاریخ و زمان را تغییر دهد..