داستان حول محور دو کارآگاه می گذرد که به اتفاقات مرموزی که در یک دهکده رخ می دهد می پردازند. وقتی گو جونگ وو 19 ساله بود، در آستانه ورود به یک دانشکده پزشکی معتبر بود؛ اما به خاطر قتل دو همکلاسی دستگیر شد. کو جونگ وو نمی توانست به خاطر بیاورد که آیا او این قتل ها را انجام داده یا نه و جسدی هرگز پیدا نشد. پس از گذراندن 10 سال زندان، کو جونگ وو به زادگاهش باز می گردد. او تصمیم می گیرد برای همیشه آنجا را ترک و زندگی جدیدی را آغاز کند، اما یک سری اتفاقات عجیب رخ می دهد…
پس از اعلام پایان جنگ توسط کره جنوبی و شمالی بعد از 70 سال، پروژه دهکده صلح در گوسونگ، منطقه مرزی دو کشور، اجرا می شود. ایم جو هیونگ یک پیانیست از سئول و هانا گیونگ دکتر داروساز از پیونگ یانگ، دو نفر از ساکنین این دهکده خواهند بود…
زندگی آسان سه مهندس به ظاهر معمولی و بیکار از دهکده ای کوچک، در حالی که سعی می کنند دزدی پولی ناخواسته را پنهان کنند، به هم می ریزد و تنها صداقت را در کنارشان می گذارد.
جستوجوی بهولا برای کار در شهر او را به آویرا، زنی ثروتمند میبرد که به زندگی سادهاش کشیده شده است. اما زمانی که بهولا باید دهکده خود را نجات دهد، عاشقانه آنها با مشکل روبرو می شود.
داستان در دهکده ای تپه ای در مرز کرالا و تامیل نادو اتفاق می افتد. داستان در مورد یک افسر پلیس سختگیر است که به آنجا نقل مکان می کند و اتفاقات بعدی که زندگی او و بسیاری دیگر را زیر و رو می کند مرتبط با آن ایستگاه پلیس است. چند اتفاق عادی در روستا رخ می دهد و برخی از گذشته به طور ناگهانی غیرعادی به نظر می رسند. رازها کم کم آشکار می شوند.
پس از ازدواج دختری که کمال دوستش دارد با برادرش ازدواج می کند، او مجموعه ای از اتفاقات را رقم می زند که منجر به نابودی کل دهکده می شود. 25 سال بعد، جادوی نفرین شده دوباره تشدید می شود و حوادث خشونت بار وعده داده شده رخ می دهد. در میان همه چیز، داملا به روستای باراس، جایی که همه چیز از آنجا شروع شد، سفر می کند و با گذشته وحشتناک خود روبرو می شود.
در دهکده ای کوچک، هانومانتو، یک دزد خرده پا، جواهری اسرارآمیز پیدا می کند که به او قدرت های خداگونه می دهد. آیا او موفق خواهد شد که این قدرت ها را از افتادن در دستان اشتباه نگه دارد و دهکده خود را نجات دهد؟
یئو رئوم پس از اینکه توسط دوست پسرش اخراج می شود و مادرش را در یک تصادف از دست می دهد، تصمیم می گیرد برای انجام هیچ کاری به دهکده ای کوچک نقل مکان کند.
در بهار سال 1945 میلادی و قبل از پایان جنگ جهانی دوم، یک سرباز آلمانی به نام هاینریش و یک سرباز اساس به نام السا، برای برقراری عدالت، علیه نازیها و برای خانوادههایشان میجنگند. در این میان هاینریش به دنبال دخترش میگردد اما در دهکده دورافتاده السا، گنجی پنهان شده است که نازیها میخواهند آن را غارت کنند و…
ماجرای دختری مهربان به نام حنا است که در دهکده ای کوچک همراه با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می کند. مادر کاتری برای شغل از فنلاند به آلمان رفته است و کاترین در انتظار دیدار دوباره مادرش روزها را سپری میکند.