
برترم پینکاس، دندانپزشکی بدخلق و مردمگریز در منهتن، ناگهان به توانایی ناخوشایندی دست پیدا میکند: دیدن ارواح. ارواحی واقعاً آزاردهنده! بدتر از آن، همهشان چیزی از او میخواهند. بهویژه فرانک هرلیهی، روحی پرحرف و زبانباز که مدام او را اذیت میکند تا وارد نقشهای عاشقانه با همسر بیوهاش، گوئن، شود. بهزودی، آنها در ماجرایی خندهدار میان دنیای زندگان و مردگان گرفتار میشوند!
در یک مغازه مرموز که چراغ میفروشد، ممکن است مردگان به دنیای زندگان بازگردند، اما زندگان شاید نتوانند زنده از آنجا خارج شوند.
گِجا که در ترور پَمّا شکست میخورد، خود را در همان زندانی مییابد که قربانیاش در آن نگهداری میشود. اما اینبار او مصمم است که کار نیمهتمامش را تمام کند. در همین حال، یک پلیس بیرحم نقشهای خطرناک میریزد: انتقال زندانیان خطرناک به راجستان. این تصمیم همه چیز را به اوج تنش میرساند، جایی که نبرد برای بقا، انتقام و عدالت در هم میآمیزد. این داستان، تلاقی مرگ و عدالت است؛ جایی که هر حرکت، سرنوشت زندگان و مردگان را تغییر میدهد.
فصل دوم قسمت ششم منتشر شد.
دریل دیکسون در پاریس به ساحل میرسد و تلاش میکند تا چگونگی و دلیل رسیدن به آنجا را متوجه شود. این مجموعه سفر دریل دیکسون به فرانسه ویران شده را به تصویر میکشد، جایی که او هنوز امید دارد راهی برای بازگشت به خانه پیدا کند. با این حال، همانطور که او به سفر خود ادامه میدهد، اتفاقاتی در مسیر برایش رخ میدهد که همه چیز را پیچیده میکند و…
یک سال بعد از شکست دکتر طاعون ایگور گروم تبدیل به قهرمان محبوب شهر شده اما حال با حریفی دیگر از لژیون مردگان طرف میشود که کل شهر را گروگان گرفته و قصد دارد زندگی گروم را نابود کند.
قسمت ششم منتشر شد.
داستان عشق ریک گرایمز و میکن توسط دنیایی تغییر یافته تغییر می کند. با فاصله از هم دور نگه داشته شد. با قدرتی غیرقابل توقف آیا آنها می توانند یکدیگر را پیدا کنند و در موقعیتی که تا به حال شناخته شده اند، چه کسانی بودند؟
قسمت هشتم منتشر شد.
در پی وقوع فاجعهای بزرگ، بخش عمدهای از جمعیت جهان به مردگان متحرک تبدیل میشوند. در این شرایط، افرادی که هیچ شناختی نسبت به یکدیگر ندارند باید برای بقا، با یکدیگر متحد شوند و...
در یک روز تابستانی غیرطبیعی در اسلو، میدان الکتریکی عجیبی شهر را احاطه کرده است، در حالی که میگرن جمعی در شهر پخش می شود و تازه فوت شده از مرگ بیدار می شود.
ابرهیولاها تصمیم دارند تا جشن روز مردگان را به همراه خانوادههای خود برپا کنند. در این میان تعدادی از هیولاهای جدید با گروه رژهی خود وارد دهکدهی ابرهیولاها شده و…
هفت بیمار که همگی بیماری های لاعلاجی دارند و در بیمارستان بستری هستند، یک باشگاه تشکیل می دهند و نام آن را کلوپ نیمه شب می گذارند. آنها قرار می گذارند که هر کدام از آنها زودتر مرد، از جهان مردگان با بقیه در تماس باشد و...