داستان از این قرار است که ملکهای در وسط زمستان کنار پنجرهای نشسته بود و مشغول قلابدوزی از روی طرحی از جنس درخت آبنوس بود که انگشتش را زخمی میکند.او با دیدن خون آرزو میکند که دختری که از او به دنیا میآید پوستی به سفیدی برف و لبانی به سرخی خون و مو وچشمانی به سیاهی قالب درخت آبنوس که در دستانش بود داشته باشد. سال بعد دختری با همان ویژگیها که ملکه آرزو کرده بود به دنیا میآید ولی ملکه هنگام وضع حمل میمیرد. اسم آن دختر را سفید برفی مینامند. سال بعد شاه همسر دیگری برای خود اختیار میکند ملکه جدید بسیار زیبا اما فوقالعاده مغرور بود. او آینهای جادویی داشت که قادر به تکلم بود یکی از وظایف آینه این بود که به ملکه اعلام کند که او زیباترین فرد روی زمین است.
یک زوج نابارور آمریکایی، در تلاش برای یافتن یک مادر جایگزین برای تولد فرزندشان، به ایالت راجستان هند سفر می کنند. آنها پس از آشنایی با هنرپیشه ای بلندپرواز، به این نتیجه می رسند که او گزینه ای ایده آل برای تحقق هدفشان است و...
کلهپزی که عشقش به استقلال را با هیچ چیز دیگر جایگزین نمیکند دختری دارد که خواستگاری پرسپولیسی دارد و همین تعلق رنگی است که با مخالفت پدر روبرو میشود. در ادامه یک تصادف منجر به فوت کلهپز و بازگشایی پرونده یک قتل میشود؛ کلهپز داستان حین عبور از عرض خیابان با پژوی سبزرنگی تصادف کرده و در پی این تصادف میمیرد! تنها شاهد اتفاق مردی است تکچشم که فقط رنگ و نوع ماشین را تشخیص دادهاست. اینطوری است که تمامی پژوهای سبزرنگ داخل شهر فراخوانده میشوند و این چنین است که داستان وارد فاز کلانتری میشود. افسر پرونده و چند تن از مأمورین کلانتری به دنبال قاتل میگردند. تا اینکه …
در آغاز جنگ ایران و عراق، همسر رضا باردار است و باید مورد عمل جراحی قرار گیرد. رضا او را به بیمارستان می رساند و خود به اسارت قوای دشمن در میآید. همسر رضا حین عمل جراحی میمیرد و شکوه جراح، فرزند رضا را نجات میدهد.
مردی بسیار مضطرب اما خوشظاهر به نام بو رابطه خوبی با مادرش ندارد و هرگز پدر خود را به درستی نشناخته است. هنگامی که مادر بو میمیرد، او به خانه بازمیگردد اما به زودی با حوادث عجیب و ماورایی روبرو شده و…
آخرین بازمانده گروه مبارزان حالا در معدن نمک به بردگی گرفته شده. یک شب گله سگهای وحشی حمله میکنند و با بیماریای تمام کارگران معدن میمیرند. بازمانده با دختری کوچک فرار میکند و یک فیزیکشناس با استعداد به دنبال درمان است.
مقامات کرهای در حین بررسی یک تهدید تروریستی که به صورت آنلاین منتشر شده، متوجه میشوند یک مظنون اخیرا سوار پروازی به مقصد ایالات متحده شده است. اما زمانی که یک مسافر در همان هواپیما به شکلی مرموز میمیرد، وحشت هم در پرواز و هم در زمین به اوج خود میرسد. در این میان با کاهش سوخت و امتناع مقامات بینالمللی از ارائه کمک، کاپیتان و خدمه هواپیما، اقدامات اضطراری بیسابقهای را برای نجات جان تمام سرنشینان انجام میدهند و…
همه امید زندگی مش حسن به تنها گاوی است که در طویله اش دارد و از وجود آن علاوه بر امرار معاش خانواده خود، افراد روستا را نیز بهرهمند میسازد. همه این مسائل باعث شدهاست که مش حسن دلبستگی خاصی به این گاو داشته باشد. اما روزی که مش حسن به شهر رفته، گاو به علت نامشخصی میمیرد و افراد روستا با موافقت همسر مش حسن نعش گاو را در چاه روستا میاندازند و پس از بازگشت مش حسن وانمود میکنند که گاو گریختهاست ولی او باور نمیکند و...
یک جاسوس بینالمللی بعد از پیدا کردن عشقی غیرمنتظره باید برای برقراری این رابطه عاطفی نرمال نهایت تلاش خود را بکند و این در حالی است که دشمنان او نه تنها در پی از هم پاشیدن رابطهاش بلکه گرفتن جان او هستند.
رمکو فوتبالیست با استعداد 11 ساله ای است که تنها یک رؤیا دارد؛ راهیابی به تیم ملی نونهالان کشورش هلند. پدرش «اریک» مربیگری او را به عهده میگیرد و همهچیز خوب پیش میرود تا آنکه ناگهان اریک میمیرد. رمکو و مادرش «سیلویا» شوکه میشوند. اما رمکو بر خودش مسلط میشود و برای رسیدن به رؤیایش دست از تلاش برنمیدارد. در این مسیر، دو دوست خوبش «آنی» و «وینستون» هم به او کمک میکنند…