مرد جوانی پس از نقل مکان به خانه خواهرش و خانواده همسر او، برای یافتن جایگاه خود تلاش میکند.
قصهٔ انسانها در هم تنیده میشود تا قطعات گمشدهٔ پازل زندگی تو پیدا شود،اینکه در این دنیا مقصدی هست و تو گاه باید دربست برسی به انتهای راه ، کاش انتهای این راه شروع قصه ای باشد م نه پایان تمام قصه ها.
یک سال پس از آنکه نور ابرماه ژنی خفته را فعال کرد و انسانها را به گرگینههای خونخوار تبدیل نمود، فاجعهای که نزدیک به یک میلیارد کشته برجای گذاشت دوباره سر برمیآورد. با طلوع مجدد ابرماه، دو دانشمند تلاش میکنند تا این جهش را متوقف کنند اما شکست میخورند و افرادی که در معرض نور ماه قرار میگیرند بار دیگر به گرگینههای وحشی تبدیل میشوند. خیابانها در هرجومرج فرو میروند و دانشمندان در تلاشی بیوقفه سعی میکنند خود را به خانه یکی از اعضای خانوادهشان برسانند، خانهای که اکنون در محاصره این موجودات وحشی قرار دارد.
قسمت ششم منتشر شد.
روث کلارک، زنی میانسال و سختکوش که به عنوان یکی از بهترین تولیدکنندگان شربت افرا در کانادا شناخته میشود، دیگر تحمل مقید بودن به قوانین بروکراتیک و ادب اجتماعی کشورش را ندارد. با کمک رمی بوشار، یک شخصیت ساده و کوچکاندام محلی، مسیر تازهای در پیش میگیرد.
آرون، یک معاون تازهاستخدامشده، به دنبال یک قاتل سریالی مرموز میرود که قربانیانش دختران جوان هستند و آنها را به قتل میرساند. پس از وقوع چندین قتل، آرون به این نتیجه میرسد که این جنایات توسط یک روانپریش مبتلا به اختلال ضداجتماعی انجام میشود. قاتل به جنایاتش ادامه میدهد، اما آرون به هیچ وجه قصد توقف در پیگیری این پرونده را ندارد.
یتیمی که از میان زبالهها نجات یافته است، در حومهای از گوا که تحت کنترل باند مواد مخدر قرار دارد، به برادر بزرگترش دل میبندد. هر دو به فوتبالیستهای ستاره تبدیل میشوند، اما مرگ مشکوک مادرشان، تهدیدی برای جداییشان ایجاد میکند.
دختری که در تمام عمرش بدشانس بوده است به طور تصادفی توسط یک روح انتقام جو تسخیر می شود که جدول زندگی او را به یک نکته مثبت تبدیل می کند. اما روح انگیزه های دیگری دارد.
دو برادر دوقلوی خلافکار، که یکی از آنها قصد دارد راه خود را اصلاح کند، تصمیم میگیرند یک سرقت خطرناک در جاده را انجام دهند. در این مسیر با مشکلات زیادی از جمله دردسرهای قانونی، تیراندازی و مسائل خانوادگی مواجه میشوند.
آرامش کریسمس بر شهر کوچک حاکم می شود، اما در بازار کریسمس، فعالیت های شدیدی وجود دارد. ماریان یک خرس عروسکی را در بالای قفسه کشف می کند. آیا او زنده است؟ ماریان باید عروسکی را به هر نحوی دریافت کند. اما تدی می خواهد به یک ثروتمند برسد ...
مردان ایکس، گروهی از جهشیافتهها که از هدایای عجیب و غریب خود برای محافظت از دنیایی استفاده میکنند که از آنها متنفر است و از آنها میترسد، مانند گذشته به چالش کشیده میشوند و مجبور میشوند با آینده جدید خطرناک و غیرمنتظرهای روبرو شوند.