هامفری گودمن در جستجوی یک زندگی آسوده، به شهر آرام دوون می رود تا سربازرس آنجا شود. اما ناگهان موجی از جرم و جنایت در شهر به راه می افتد و او با کوله باری از تجربه باید به این پرونده ها رسیدگی کند.
فیلها، شیرها، گرگها و بسیاری از گونههای دیگر در دلتای اوکاوانگو در صحرای کالاهاری زندگی میکنند اما فرا رسیدن فصل خشکسالی آینده آنها را تهدید میکند و…
پس از اینکه همسر جوان یک مرد مجبور میشود 40 سال از زندگی خود را برای پرداخت یک بدهی سنگین بیمه ببخشد، او ناامیدانه به دنبال راهی برای پس گرفتن زندگی همسرش میگردد، اما به زودی با جنبه تاریک شرکت بیوتکنولوژی دستکاری زمان که در آن کار میکند، روبرو شده و…
یک راننده تاکسی مسافری مرموز را سوار میکند و با تهدید اسلحه از طرف او مجبور میشود به هرجایی که او میگوید برود. او که خود را گرفتار یک بازی موش و گربه مانند میبیند، به زودی متوجه میشود هیچ چیز آنطور که به نظر میاید نیست...
یک روزنامهنگار بدشانس، یک بیمار روانی را که اخیراً آزاد شده است، کشف میکند که شبیه یک ستاره سینمای بد رفتار است. روزنامهنگار او را به فیلمی دعوت میکند و ستاره جدیدی خلق میکند. اما شهرت و ثروت آن چیزی نیست که میخواهند داشته باشند.
یک جوخه از زندانیان و نگهبانان آنها برای بررسی یک جزیره مرموز فرستاده میشوند. خیلی زود آنها در جزیره سرگردان میشوند و باید برای زنده ماندن از ساکنان مرموز و هیولایی جزیره به یکدیگر تکیه کنند و... ...
مردی به نام رایان سوان است که باید راه خود را در دنیای جنایتکاران هاوایی پیدا کرده تا از کسانی که پدرش، یان سوان را به قتل رساندهاند انتقام بگیرد اما…
یک زوج که از هم جدا شده اند تصمیم می گیرند برای جلوگیری از ازدواج دخترشان، با یکدیگر متحد شوند. آنها برای بر هم زدن عروسی دخترشان عازم جزیره بالی می شوند و...
در پی فاجعه ای در جزیره ججو، وی پنهان می شود و با زنی ارتباط برقرار می کند که توانایی ارتباط با شیاطین را دارد...
داستان فیلم در راستای تبلیغ دین مبین اسلام و مذهب تشیع و نفی فرقههای دروغین منتسب به اسلام همچون طالبان و داعش است، درباره حضور سه روحانی ایرانی در کنفرانسی در کشور آلمان با عنوان «مذهب من» است. دو طلبه میخواهند برای شرکت در سمیناری دانشگاهی پیرامون ادیان به آلمان بروند. رئیس حوزه علمیه آنها که حاج آقا فراستی نام دارد، راه سفر را برآنها میبندد. طلبههای جوان با اغفال حاج آقا فراستی، ویزایی هم برای او میگیرند و او را با خود به آلمان میبرند.