
صاحب ثروتمند یک هتل، کارگردانی را استخدام میکند تا یک دهکده قرن هجدهمی بسازد. او پسر لوس و نازپروردهاش را بیهوش کرده و میرباید، سپس او را در این دهکده رها میکند تا فکر کند به گذشته سفر کرده است. هدف او از این نقشه، آموزش فروتنی به پسرش از طریق زندگی بهعنوان یک روستایی ساده، آن هم تحت نظارت کامل، است.
چهار دوست تصمیم میگیرند برای یافتن گنجی پنهان وارد خانهی مورگان شوند. آنها کشف میکنند که پیش از استقلال، این خانه متعلق به یکی از کارمندان بریتانیایی به نام مورگان بوده است. اما آنچه در ادامه رخ میدهد، قابل پیشبینی نیست.
گریس زنی مذهبی است که در خانهای قدیمی زندگی میکند. این خانه همیشه تاریک نگه داشته میشود، زیرا دو فرزند او، آن و نیکلاس، به طور نادری به نور حساس هستند. وقتی خانواده کمکم به این شک میافتند که خانهشان تسخیر شده، گریس با تمام وجود تلاش میکند تا در برابر رویدادهای عجیب و رؤیاهای نگرانکننده، از فرزندانش محافظت کند.
پس از وقوع یک تراژدی غیرمنتظره، مالکوم کرو، روانشناس کودک، با پسربچهای نه ساله به نام کول سیر آشنا میشود؛ پسری که رازی تاریک را در دل پنهان کرده است.
در جریان مجموعهای از رویاروییهای فزاینده، دیوید دان، نگهبان امنیتی سابق، از تواناییهای ماورایی خود برای پیدا کردن کوین وندل کرامب ـ مردی آشفته با بیستوچهار شخصیت متفاوت ـ استفاده میکند. در همین حال، الایجا پرایس با حضوری مرموز ظاهر میشود؛ کسی که نقش کارگردان پشت پرده را دارد و رازهایی حیاتی درباره هر دوی آنها در دل خود پنهان کرده است.
هفت مرد توسط گروگانگیرهایی مرموز و نقابدار ربوده شده و در اسارت نگه داشته میشوند. با روشن شدن راز این اسارت، آنها باید تصمیمی سرنوشتساز بگیرند: یکی از میان خود را برای مرگ انتخاب کنند، یا با امید به وجود راهی دیگر، دست به انتخابی پرریسک بزنند تا شاید بتوانند همه را نجات دهند.
اتان هانت و تیم IMF جستوجوی خود را برای یافتن هوش مصنوعی هولناکی به نام «هستی» (Entity) ادامه میدهند — هوشی که به شبکههای اطلاعاتی سراسر جهان نفوذ کرده است. در حالیکه دولتهای جهان و شبحی مرموز از گذشتهی اتان در تعقیب او هستند، او به همراه متحدانی جدید و ابزاری برای نابود کردن این هوش مصنوعی، وارد رقابتی نفسگیر با زمان میشود تا از تغییر همیشگی جهان جلوگیری کند.
زیگی، زنی موهاک از قبیلهی کاناواکه در حدود سیسالگی است که در تورنتو در حال پیشرفت در حرفهاش به عنوان یک اینفلوئنسر در شبکههای اجتماعی است. کمی پس از امضای قرارداد اسپانسری با
یک استاد جوان دانشگاه و همسر باردارش، ناخواسته موجودی شرور با نیتهای مرگبار را آزاد میکنند.
سه فیلمساز جوان برای ساخت یک مستند دربارهی شیوع مرموز طاعون، به روستایی دورافتاده سفر میکنند. دولت این منطقه را منطقهای ممنوعه اعلام کرده و شایعاتی در حال پخش است مبنی بر اینکه این بیماری ریشه در یک نیروی شیطانی باستانی دارد. گروه فیلمبرداری تمام تلاش خود را