
پس از فرار از یک اردوگاه کار اجباری در روسیه، سه مرد باید بر طبیعت بیرحم و همچنین اختلافات میان خود غلبه کنند، چرا که سفرشان به خانه به نبردی سخت برای بقا تبدیل میشود.
مری و تام، خواهر و برادر ایرلندی بیسرپرستی هستند که در سال 1886 با کشتی اقیانوسپیما به نیویورک میرسند. آنها بهسرعت خود را درگیر یک سفر پرماجرا و هیجانانگیز در سراسر کشور، سوار بر قطار معروف به «قطار یتیمان»، میبینند؛ جایی که با دوستی فوقالعاده آشنا میشوند که زندگیشان را برای همیشه دگرگون خواهد کرد.
داستان یک قاتل به نام رادنی آلکالا که در بحبوحه قتل به طور اتفاقی در برنامه بازی تلویزیونی محبوب شرکت کرد.
پسر و نامادریاش پس از آنکه موجودی ترسناک که شبیه به پدر تازه فوتشدهی پسر است به سراغشان میآید، از بابت امنیت خود احساس نگرانی میکنند.
مردی و عشق جدیدش وسط یک درگیری خطرناک بین یک کارآگاه سرسخت و یک سیاستمدار مستبد گرفتار میشوند.
بیست و دو سال پس از از دست دادن خانهاش، آرولموجهی وارمان به زادگاهش تانجاوور بازمیگردد تا در عروسی پسرعمویش شرکت کند. در میان جشنها، آرول با مردی سرزنده روبرو میشود که او را به خاطر نمیآورد. با کمک آن مرد ناشناس، آرول دوباره با گذشتهاش ارتباط برقرار میکند.
یک شکارچی جایزهبگیر خوکصفت مأموریت جدید خود را میپذیرد: گرفتن پیکلز، فیلی سادهلوح و پرشور. اگرچه ابتدا قصد دارد این فیل سرزنده را به دام بیندازد، اما این دو شخصیت نامتعارف در نهایت سفری ماجراجویانه را آغاز میکنند که در آن، بهترین ویژگیهای هر یک آشکار میشود و پیوندی غیرمنتظره میانشان شکل میگیرد.
یک ماجراجویی غولآسا داستان سباستین، سوفیا و کوچولوی ووا را روایت میکند که سفری غیرمنتظره و فوقالعاده را آغاز میکنند که آنها را به دنیایی ناشناخته، الهامگرفته از فرهنگ نازکا، میبرد.
در جریان خدمت به عنوان یکی از اعضای هیئتمنصفه در یک دادگاه قتل پرمخاطب، جاستین کِمپ، مردی خانوادهدوست، با یک دوراهی اخلاقی جدی مواجه میشود؛ مسئلهای که او میتواند از آن برای تأثیرگذاری بر رأی هیئتمنصفه استفاده کند و احتمالاً متهم را به گناهکار بودن محکوم یا از اتهام تبرئه کند.
چرا گریه نمیکنی؟ روایت زندگی فردی به نام علی شهناز است که پدر و مادر خود را از دست داده و خود را موظف به مراقبت از برادر کوچکترش که بهتازگی ازدواج کرده میداند، اما بنابر اتفاق و حادثهای برادر کوچک او نیز از دنیا میرود. علی شهناز حال در یاس و ناامیدی بر پیله تنهایی خود تمام احساسهای جهان را از خود دور کرده و به پوچی مطلق رسیدهاست. در این میان مهمترین معضل او این است که گریه نمیکند! تمامی توصیه همراهان از دوست و همکار او گرفته تا عمهاش و دختری که با او رابطه عاطفی جدیدی را آغاز کردهاست و همزاد او که شتربانی در یکی از نقاط کویری فلات مرکزی کشور است؛ در مواجهه با او تمام هم و غمشان را بر این گذاشتهاند که در نهایت امر او را به گریه کردن دعوت کنند و مدام از او میپرسند چرا گریه نمیکنی؟