
Vincent
وینسنت نام مردانه ای است که از نام رومی وینسنتیوس سرچشمه گرفته است ، که خود از فعل لاتین وینکر است ، به معنی "فتح".
وینسنت نام مردانه ای است که از نام رومی وینسنتیوس سرچشمه گرفته است ، که خود از فعل لاتین وینکر است ، به معنی "فتح".
بیور شرور جنگل را با ماده صورتی خطرناکی پوشانده است که هنگام تماس با آب منفجر می شود. با نزدیک شدن به فصل بارانی، تیم متفرقه حیوانات باید برای یافتن پادزهر عجله کنند.
وقتی یک باند دزد در پاریس هرج و مرج ایجاد میکند و پلیس را تحقیر میکند، وزیر کشور خون تازهای را در رأس تحقیقات میخواهد: آلیا اهل مارسی است، تندخو و غیرقابل کنترل، هوگو پاریسی، وفادار و دقیق است. به طور خلاصه، آنها دلایل زیادی برای متنفر بودن از یکدیگر دارند. یک اتحاد اجباری، برای خوب یا بد، یا شاید شکوفا شدن به چیز دیگری؟
دو زن در جاده استانبول به پاریس و لندن بازی مرگبار حقیقت و دروغ را بازی می کنند. یک زن رازی دارد و دیگری ماموریت دارد که قبل از از دست رفتن هزاران نفر آن را فاش کند. در سایه، کنترلکنندگان مأموریت در سیا و DGSE فرانسه
پس از اینکه گروهی از سارقان آخرین ماموریت خود را به پایان می رسانند، راه خود را از یکدیگر جدا می کنند، اما اکنون همه آنها مورد هدف یک قاتل حرفه ای قرار گرفته اند و...
مرد عنکبوتی تصمیم می گیرد برای مبارزه با ابرشرورها و از بین بردن آنها، با دیگر قهرمانان مارول متحد شود و با یکدیگر همکاری کنند و...
ماجراهای تصادفی از نسل جواستار رو بیان میکنه که با جاناتان جواستار، مشهور به جوجو، شروع میشه و به خانواده و دوستانش کشیده میشه. هربار کسی که نام جواستار روی خودش داره باید با قدرتهای شیطانی روبرو شده و دنیا رو نجات بده. نیروهای شیطانی مثل دیو براندوی خوناشام یا موجودات باستانی ای که تصور میشه خون آشام و فناناپذیر هستند. در گذشته تصادفی برای
دارتانیان مجبور میشود برای نجات کنستانس که در مقابل چشمانش ربوده شده بود، با میلادی متحد شود. اما با اعلام جنگ و پیوستن آتوس، پورتوس و آرامیس به جبهه، رازی از گذشته اتحادهای قدیمی را از بین میبر ...
در سال 1983 جغد، داکوتای شمالی، زندگی سه نفر از ساکنان - هوراس مسن، که بعد از ظهرهای خود را با خاطرات در کافی شاپ محلی می گذراند. میچ نوجوان، ستاره مدافع پشتیبان افسرده بازیکن-اسب قدرت; و جولیا معلم انگلیسی دبیرستانی که به تازگی منصوب شده است - همراه با ساکنان دیگر شهر، توسط یک کولاک سفید تاریخی واژگون شده اند.
یک کارآگاه شیکاگو پس از اینکه جنایات یک قاتل زنجیرهای نوظهور با جنایاتی که پنج سال قبل از آن تحقیق کرده بود مطابقت میدهد، به اسکاتلند سفر میکند، که یکی از آنها صحنه جنایت دوست دختر کشته شدهاش بود.
هلن، زنی 33 ساله اهل بوردو، فرانسه، به عنوان یک زوج در کنار متیو، همسر چندین ساله اش، با خوشبختی زندگی می کند. روزی که متوجه می شود به یک بیماری نادر ریوی مبتلاست، زندگی او زیر و رو می شود. به لطف یک وبلاگ، او نروژ را کشف می کند و تصمیم می گیرد از غریزه خود پیروی کند. علیرغم تمام عشقی که به شریک زندگیاش متیو دارد، که در طول بیماریاش بسیار حمایت میکند، او را در فرانسه رها میکند و به تنهایی از سراسر اروپا به نروژ میرود تا راهی جدید پیدا کند و با وبلاگنویسی به نام مستر که پیدا کرده است آشنا شود. در اینترنت.