خرگوشی به نام مکس در یک مدرسه قدیمی گیر میافتد و با دختر خرگوشی به نام امی آشنا میشود. او تواناییهای یک خرگوش عید پاک را به دست میآورد، با خانواده یک روباه موذی مبارزه میکند و درباره دوستی، چیزهایی میآموزد..
رودولف گربهای سیاه رنگ، به طور ناگهانی از استادش جدا میشود و با کامیونی به شهر توکیو برده میشود. در آنجا او با گربه ای قدرتمند روبرو میشود که همه از او میترسند. “رودولف” که دیگر امیدی به بازگشت ندارد، زندگی جدیدی را با این گربه خشن شروع میکند و…
یک گانگستر زیر بال و پر پسری بی خانمان و یتیم را میگیرد و همه حقه های کارش را یادش می دهد...
گروهی از خبرنگاران سعی دارند تا آخرین سخنان گفته شده توسط سرمایه دار کلان و رئیس روزنامه Rosebud آقای «چالرز فاستر کین» را رمزگشایی کنند. فیلم با نمایش حلقه ی چاپ روزنامه ای که تیتر آن زندگی نامه ی چارلز فاستر کین می باشد، شروع می شود. پس از آن ما تکه هایی از گذشته ی زندگی چارلز کین را می بینیم. همانطور که خبرنگاران تحقیق و جستجو بیشتری می کنند، تماشاگران به اوج و محبوبیت رسیدن یک مرد را مشاهده می کنند و در آخر می بینند چطور از قله ی دنیا به پایین کشیده می شود...
سمسم به نظر می رسد همه چی دارد، بشقاب پرنده و یک خانواده عالی اما تنها چیزی که او هنوز به آن دست پیدا نکرده است ابر قدرت های واقعی است.
دو زن پا به سن گذاشته هندی به نامهای چاندرو تومار و پراکاشی تومار، پس از به نمایش گذاشتن مهارت خود در زمینه تیراندازی، الهامبخش سایر زنان کشور هندوستان میشوند و...
نیک کیج بازیگری است که به رویاهایش نرسیده و با ورشکستگی مالی روبرو شده است. حالا او تصمیم می گیرد پیشنهاد یک میلیون دلاری برای شرکت در جشن تولد یکی از طرفداران ثروتمندش را بپذیرد. از طرف دیگر، یکی از ماموران سیا کیج را برای یک ماموریت غیرمعمول استخدام می کند و باعث می شود اوضاع به طرز غیرمنتظره ای تغییر کند...
یک پلیس مخفی به نام آشوک چاکراوارتی، درگیر نبرد با جنایتکارانی میشود که میخواهند یک جعبه سیاه را بدست آورند. شواهد امر نشان میدهد که جعبه سیاه مورد نظر، قادر به باز کردن قفسهای است که گنجینههای گرانبهایی را در خود جای دادهاست و...
ایان مانی که دستیار یک دانشمند در یک پروژه ی تحقیقاتی میباشد هیچگاه نمیتواند خود را به عنوان یک هوش بزرگ نشان دهد و به دیگران خودش را اثبات کند برای همین تصمیم میگیرد از پسرش یک نابغه بسازد و…
مار کبرای جوانی با دوستش که یک عقرب است، به بیابان سفر میکند تا عشق جدیدش را از دست مرد مارگیری نجات دهد…