پس از اینکه هالک وارد کانادا می شود، خرابی و هرج و مرج بسیاری را در کل کشور به جا می گذارد. در پی این ماجرا، ولورین تلاش می کند تا مانع هالک شود و با او مبارزه کند و...
اسپات سگی است که می تواند صحبت کند و بخواند. وی به عنوان یک انسان همراه با استاد خود لئونارد به مدرسه می خواهد برود. ماجراهای آموزشی برای وی رخ می دهد و ...
هوگارت پسری 9 ساله، رابطه دوستی نزدیکی با رباتی دارد که به زمین آمده است. ماموران به دنبال نابودی ربات هستند اما او برخلاف ظاهر ترسناکش، بی آزار و مهربان است.
لوسیا، یک دختر کوچک فعال، دندان خود را از دست می دهد. سانتیاگو، پدرش، یک رئیس بیکار است و مادرش، پیلار، یک معمار موفق اما پرکار است، لوسیا را با گفتن اینکه پری دندان مودار (موشی به نام پرز) به اتاق خوابش میآید، اطمینان میدهد. دندان او را جمع کن و مقداری پول به جایش بگذار.
داستان در 300 سال بعد اتفاق می افتد. جایی که زمین و طبیعت آن توسط برنامه های نادرست نوع بشر ویران شده و نسل بشر را جنگل های دارای هوش و احساس، احاطه کرده است. در این میان، پسر جوانی به نام آگیتو دستگاهی را پیدا می کند که در آن ، دختر جوانی به نام تولا وجود دارد که برای انجام یک مأموریت ، از گذشته به این زمان فرستاده شده است ...
انیمیشنی در مورد ماجراهای بیل اردکه و آلدو تمساح
بارتوک باشکوه روسیه توسط یک جادوگر شیطانی معروف به بابا یاگا وحشت زده می شود. تنها کسی که از او نمی ترسد بارتوک باشکوه است. بارتوک، خفاش آلبینو، به تازگی وارد مسکو شده است و همه از جمله شاهزاده ایوان رومانوف را تحت تاثیر قرار داده است. با این حال،
در سرزمین اکوستریا اسب شاخ داری زندگی می کند. این اسب دوست داشتنی توسط شاهزاده خانم میلیسیا آموزش دیده است . او درصدد است تا مسوول برگزاری جشن خانواده سلطنتی باشد و در این مسیر باید با خطرات مختلف دست و پنجه نرم کند و بتواند این جشن را به بهترین نحو ممکن به پایان برساند. اسب دوست داشتنی قصه ما متوجه می شود که وجود سحر و جادویی عجیب ممکن است به مردم خاصی در شهر آسیب برساند و باعث کشته شدن مردم شود.
چهار حیوان که دیگر از بودن در باغ وحش خسته شده اند، تصمیم به فرار می گیرند و به طور ناخواسته با چهار پنگوئن همراه می شوند. بعد از گذراندن ماجراهایی ، آن ها خود را در ماداگاسکار می یابند.
در پاریس، فرانسه در سال 1910 زنی دارای یک گربهٔ مادر و چندین بچه گربه می باشد که در بهترین شرایط زندگی می کنند. وی علاوه بر این گربه ها خدمتکاری به نام ادگار نیز دارد و این اشخاص تنها کسانی می باشند که همراه وی هستند، وی با فراخواندن وکیلش و تنظیم وصیعت نامه اش مبنی بر اعطای کل اموالش پس از مرگ به گربه ها و متوجه شدن این موضوع از سوی ادگار باعث می شود که ادگار به فکر نابودی گربه ها بیفتد و آنان را در شبی می دزد و به مکان دوردستی در بیرون از شهر می برد. این گربه ها پس از این درصدد بازگشت به پاریس و خانهٔ صاحبشان بر می آیند و در راه با گربهٔ نری به نام اومالی آشنا می شوند و با کمک او...