در این روزهای سرد، در این روزهای سخت، بروم یا بمانم؟!
«شاهزاده روم» داستان عاشقی و دلدادگی پرنسسی پاکدامن مسیحی به نام ملیکا را روایت میکند که از تبار پدر از نوادگان یشوعا وصی حضرت عیسی و از تبار مادر نواده قیصر روم است. سرنوشت این بانو به گونهای رقم میخورد که وی نهایتاً به بلاد اسلامی عزیمت میکند. این پرنسس مسیحی نهایتاً پس از آنکه به همسری امام یازدهم شیعیان در میآید، مادر منجی بشریت میگردد….
يك خبرنگار جنگي در هنگام عمليات از بقيه جدا افتاده، راه را گم مي كند. عدم شناخت او از منطقه و وضعيت بد جوي وي را با مشكلات و شرايط خاصي رو به رو مي كند. كه اين خود آغاز ماجراست.
شیدا فاطمی (لیلا حاتمی) و مادرش (زهرا سعیدی) به یک مراسم عروسی میروند. شیدا در حال بهت و ناباوری است. در محل برگزاری مراسم، شیدا با شنیدن نام داماد (فرهاد) بیاختیار خود را روی صندلی رها میکند. دوربین طی چند فلش بک به گذشته ماجرا را روایت میکند..
مهندس خاکپور که قرار است معاون وزیر شود، طی حادثهای ساختگی مصدوم و به بیمارستان دی در تهران منتقل میشود. دوست او مهندس محمود بصیرت از زنجان برای ملاقات وی به تهران میآید و با پرستار بیمارستان، سیما ریاحی، آشنا میشود. مرد که زندگی خانوادگی آرامی را در کنار همسرش ترانه و دو فرزندش دارد به سیما علاقهمند شده و او را صیغهٔ خود میکند اما به مرور زمان رابطه آنها دستخوش تغییر شده و اتفاقات ناخوشایندی را برای هر دویشان ایجاد میکند....
طلبه جوانی که برای دیدار والدین آمده به پیشنهاد مادر به خواستگاری دخترخالهاش میرود اما سر از باغ و سیب در میآورد. پس از جست و جوی زیاد صاحب باغ را که دختری به نام سلماست مییابد و در پایان از ترس دل بستن به وی راهی مقصدی نامعلوم میشود.
زینب به همراه فرزندان خود زندگی آرامی را سپری میکند اما حادثهای، خانواده را با شرایطی جدید مواجه میسازد.
مردی که در خانهای بزرگ و قدیمی همراه مادر ناتوان خود زندگی میکند، به بازیگر جوان یک گروه تئاتر علاقهمند شده و از او تقاضای ازدواج میکند. دختر موافقت خود را اعلام کرده و ازدواج سر میگیرد. مرد از همان ابتدا به طور غیرمستقیم ارتباط دختر با دوستان و کار سابقش را قطع میکند، اما از آن جا که سخت به او علاقه نشان میدهد دختر به این امر اهمیت زیادی نمیدهد. رفته رفته زن متوجه اوضاعی غیرعادی در خانه میشود و طی حوادث بعدی زن درمی یابد که مرد شخصیتی دوگانه دارد...
داود، بهیار مجرب بیمارستانی است که بیماران مبتلا به مرگ را احیاء میکند. اینک مرگ به سراغ او آمده و از طرفی شوهر همسر سابق او نیز به مرگ محکوم شده است.
در اسطورهٔ ایرانی، زن «زهره» است و «زهره» نگاهبان آتش خانه! یعنی زن به جامعهٔ ایرانی، از تاریخ اسطوره تا واقعیت جاری، به جان ایران، گرما و زندگی داده است. یکی از بارزترین جلوههای گرما و زندگی بخشی زن ایرانی، سالهای پایداری ملی در برابر تجاوز دشمنان ایران و ایرانی ست. یعنی سالهای دفاع مقدس! «زخم شانه حوا» روایتگر حماسه سازی، اسطوره پروری و در عین حال زخمهای پیدا و پنهان مادران سترگ ایران زمین در هشت سال دفاع مقدس است و نیز «زخم شانه حوا» میکوشد آینهای روشن و شفاف-گرچه کوچک-در برابر روح بزرگ مادرانی باشد، که اگر نبود حماسهٔ مقاومت و البرز پایداری آنها، اکنون مام میهن در چنگال اهریمنان متجاوز، بدترین روزگار خود را سپری میکرد!