
زینال بندری، قاچاقچی سابقهدار تریاک، توسط ستوان احمد، رئیس اداره مبارزه با مواد مخدر، دستگیر و روانه زندان میشود، اما با پرداخت رشوه محکومیت خود را به حبس تقلیل میدهد و پس از یک سال، بهدلیل خوشرفتاری، آزاد میشود. بار دوم، که پس از درگیری و مجروحیت، در ملاقاتی که با عوامل شبکه گسترده توزیع مواد مخدر دارد، خام حرفهای آنها میشود و تصمیم میگیرد ستوان احمد را در دستگیری قاچاقچیان یاری دهد. او با کمک احمد، شبکه توزیع تریاک را متفرق میکند؛ ولی..
آیدا پس از ده سال حبس، عفو میشود و به سراغ پدرش میرود تا تنها دخترش، سحر را که پیش اوست ببیند، اما پدرش میگوید که نادر، شوهر آیدا، سحرا را با خودش برده است. آیدا برای یافتن نشانی نادر، نزد امیر میرود؛ ولی ...
سیاوش پس از سرقت و قتل یکی از دوستانش که خواستگار خواهرش هم بوده، در محل جنایت با مهتاج که نظافتچی است، روبرو میشود ولی نمیتواند او را بکشد. او مدام با کابوس ناشی از جنایت دست و پنجه نرم میکند و کمکهای دوستانش جواد و رحیم و دختر صاحبخانه را هم که دل بسته اوست نمیپذیرد. بازپرس ابراهیمی که از دوستان رحیم است به او شک میکند ولی قصد دارد به شکل دوستانه به او نزدیک شود. در این میان تماسی از یک ناشناس که تهدید میکند همه چیز را میداند و ..
ذبيح، كه آدم بدقلقي است، با همسرش، بي بي حبيبه، در روستايي زندگي مي كند. كبيري، كه معمولاً مشكلات اهالي را با كدخدامنشي حل و فصل مي كند، به ذبيح وعده مي دهد كه از طلوع تا غروب آفتاب هر مقدار زمين را كه محصور كند از آن وي باشد. ذبيح آزمندانه به محصور كردن زمين هاي روستا مي پردازد، اما در پايان روز از فرط خستگي از تپه اي سقوط مي كند و جان مي دهد.
دلشکسته داستان دلبستگی دو جوان با طرز فکر متفاوت و از دو خانوادهٔ مختلف است (یکی خانوادهٔ شهید و مذهبی و دیگری خانوادهای غیرمذهبی) که مجبور میشوند به اصرار معلمشان با یکدیگر پایاننامه بدهند بدین منظور برای آشنا کردن هم دیگر از جهانهای خود دوستان یکدیگر را به هم نشان میدهند و این باب آشنایی بیشتر آنها میشود ..
خورشید که به تازگی با سمندر ازدواج کرده حوادث عجیبی را در خانه می بیند درها مدام باز و بسته می شوند و وسایل خانه نابهنگام حرکت می کنند و خورشید قیافه یک زن سفید پوش را در دستشویی می بیند و بیهوش می شود، پزشک معالج خورشید شبحی را که او می بیند، زائیده تصوراتش می داند. اما وقتی خورشید قیافه شبح را به تصویر می کشد. معلوم می شود که شبح، معشوق سابق عموی سمندر است. پدر و مادر سمندر صحبت های خورشید را قبول نمی کنند و او را متهم به بدنامی خانواده خود می کنند اما عموی سمندر...
ترگل که زندگی خانوادگی خوبی ندارد دلبستهٔ عباس است، اما پدرش با ازدواج آنها مخالف است ترگل از خانه میگریزد و با عباس ازدواج میکند. عباس که قصد دارد برای کار به جزیره کیش برود، ترگل را نزد مادرش به روستا میفرستد…
مجید از اراذل جنوب تهران عاشق دختر پیرمرد عارفی به نام میرزا میشود. میرزا شرط ازدواج مجید و دخترش را سر به راه شدن او میداند. مجید تصمیم میگیرد برای اثبات سر به راه شدن خود به جبهه برود که بقیه دوستانش نیز همراه او میشوند. برای حضور آنها در جبهه، مخالفتهایی وجود دارد اما با ضمانت میرزا و یکی دیگر از رزمندهها آنها به پادگان آموزشی میرسند. مجید به همراه دستهای از دوستان خودش به جبهه میروند و...
در فیلم کاتیوشا خلیل بسیجی معروف که در فضای مجازی به «خليل کاتیوشا» شهرت دارد مجبور میشود چند روزی را کنار عرشیا پسر جلف پولدار بگذراند. این اختلاف طبقاتی و دیدگاه باعث میشود دردسرهایی برای هم ایجاد کنند.