
واقع در فاصله زمانی دو فیلم اره 1 و اره 2، جان کرامر به امید پیدا کردن درمانی معجزهآسا برای سرطان خود، برای انجام یک عمل پزشکی خطرناک و آزمایشی به مکزیک سفر میکند. اما زمانی که متوجه میشود تمام این قضیه کلاهبرداری بوده است، آتش خشم وی برای گرفتن انتقامی خونین شعلهور میشود...
مادری به نام کورا پس از ناپدید شدن پسر خردسالش، با احساس گناه دست و پنجه نرم میکند. حال با گذشت 5 سال از این حادثه، کورا با پیشنهادی عجیب روبرو میشود تا حقیقت را در مورد آنچه اتفاق افتاده، متوجه شود. اما برای آشکار شدن حقیقت او باید بهای وحشتناکی را بپردازد و…
یک طوفان وحشتناک به وقوع میپیوندد که به موجب آن دو برادر خلافکار در یک کلبه در مزرعه ای پناه میگیرند. خانواده ای در آن کلبه زندگی میکنند که دوبرادر آنها را به اسارت میگیرند. پس از این عمل متوجه اسراری تاریک در آنجا خواهند شد…
یک قاتل زنجیره ای در لندن در دهه 1890 با صندلی برقی به اعدام محکوم شد، اما در آخرین ساعات زندگی، زندانی را که در آن است و همه کسانی که در آن هستند نفرین می کند.
پیتر هشت ساله با ضربه ای مرموز و مداوم از داخل دیوار اتاق خوابش گرفتار می شود - ضربه ای که والدینش اصرار دارند که همه در تخیل اوست. با تشدید ترس پیتر، او معتقد است که والدینش ممکن است راز وحشتناک و خطرناکی را پنهان کنند و اعتماد آنها را زیر سوال می برد.
یک قاتل محکوم به اعدام معروف به عروسکگردان همچنان خود را بیگناه میداند و ادعا میکند زمانی که قربانبان را به قتل میرسانده، نیرویی شیطانی بدن او را کنترل میکرده است. در این میان دختر او مایکل، زمانی که اطرافیانش به شکلی وحشیانه کشته میشوند، ادعای پدرش را باور میکند. حال مایکل تلاش میکند پیش از کشته شدن همه عزیزانش، نفرین عروسکگردان را متوقف کند اما…
ساکنان یک روستا متوجه می شوند قرار است شیطانی در میان آن ها متولد شود؛ اما تلاش هایشان برای فرار از آن و از بین بردنش تنها به آشوب بیشتر دامن می زند.
وقتی دخترش، آنجلا، و دوستش کاترین، نشانههایی از تسخیر اهریمنی را نشان میدهند، زنجیرهای از وقایع رخ میدهد که پدر مجرد ویکتور فیلدینگ را مجبور میکند تا با نادری شرارت مقابله کند. او وحشت زده و ناامید به دنبال کریس مک نیل می گردد، تنها کسی که قبلاً شاهد چنین چیزی بوده است.
در زندانِ فضای بازی که فقط یک آسیاب قدیمی در آن است، مرد ثروتمندی از همه جا بی خبر به هوش می آید و برای آنکه راه فراری از آنجا پیدا کند، باید مانند حیوانات باربر کار کند.
آکیرا تندو برای شرکتی کار میکند که از کارمندانش بیش از حد معمول کار میکشد. او اغلب مجبور است تا آخر شب کار کرده و زورگوییهای رئیسش را نیز تحمل کند. یک روز صبح، آکیرا تندو متوجه میشود که خیابانها پر از زامبی شده است. او از دیدن این منظره از خوشحالی فریاد زده و میگوید: از امروز مجبور نیستم سر کار بروم!! حال آکیرا به جای رفتن به محل کار، فهرستی از کارهایی که باید قبل از تبدیل شدن به یک زامبی انجام دهد را مینویسد و…