در مجموع 600 فیلمی ژانر ترسناک یافت شد.
در مجموع 600 فیلمی ژانر ترسناک یافت شد.
وقتی فرانک، سرکارگر انبار تدارکات در لوئیزویل کنتاکی، به کارمند تازهوارد به نام فردی یک آزمایش محرمانهی نظامی را نشان میدهد، این دو دستوپا چلفتی بهطور تصادفی گازی را آزاد میکنند که اجساد را دوباره زنده کرده و به زامبیهای گوشتخوار تبدیل میکند. با گسترش این اپیدمی در سطح شهر و سیر شدن این موجودات با روشهایی خونین و عجیبوغریب، فرانک و فردی با کمک رئیسشان و یک مردهشور مرموز برای زنده ماندن تلاش میکنند.
پس از آنکه یک زامبی با دوستدختر یکی از قربانیانش وارد رابطه میشود، این عشق غیرمنتظره زنجیرهای از اتفاقات را رقم میزند که ممکن است سراسر دنیای مرده را دگرگون کند.
کلمبوس عادت دارد از هر چیزی که او را میترساند فرار کند. تالاهسی اصلاً ترسی ندارد؛ و اگر هم داشت، آن ترس را حسابی نابود میکرد. در دنیایی که زامبیها آن را فرا گرفتهاند، این دو نفر به شکلی بینقص برای بقا تکامل یافتهاند. اما حالا قرار است با ترسناکترین چیز ممکن روبهرو شوند: یکدیگر.
در ماجرایی که سراسر کشور را مجذوب خود کرد و سازمانهای حقوق بشری در سراسر جهان را به اعتراض واداشت، بهدلیل صدور حکم اعدام برای متهم، داستانی روایت میشود درباره وسوسه ثروت، قدرت، جوانی ابدی، زیبایی و خونی که باید برای رسیدن به آنها ریخته شود.
دوبله فارسی منتشر شد.
جستجوی یک زن برای یافتن یک متخصص نهانشناسی گمشده، به تلاش کیهانی و جذاب خودش برای یافتن هویتش منجر میشود.
ساکشی باید دختر هفتسالهاش را از قربانی شدن توسط فرقهای شیطانی نجات دهد؛ فرقهای که میخواهد برای رضایت رهبرشان این قربانی را انجام دهد. در این راه، او با خرافات جامعه و وحشتی که همچنان خودش و دختران جوان اطرافش را آزار میدهد، نیز مبارزه میکند.
کوئین و پدرش بهتازگی برای شروعی تازه به شهر آرام کتل اسپرینگز نقل مکان کردهاند. اما بهجای آرامش، کوئین با جامعهای ازهمگسیخته روبهرو میشود که پس از سوختن کارخانهی محبوب شربت ذرت «بیپن» به دوران سختی افتاده است. در حالی که ساکنان شهر با یکدیگر درگیرند و تنشها به اوج رسیده، موجودی شیطانی با لبخندی مرموز از دل مزرعههای ذرت ظاهر میشود تا بار این شهر را کم کند — قربانی به قربانی، با خون و خشونت.
در امید یافتن ارتباطی با مادر تازهدرگذشتهاش، «گورجس» سفری به روستا میکند تا به خانهی قدیمی خانوادگیشان برود و از عمهاش دیدن کند. او شش دوستش — «پراف»، «ملودی»، «مک»، «فانتزی»، «کونگفو» و «سوییت» — را هم با خود دعوت میکند. اما خیلی زود دخترها درمییابند که این خانهی قدیمی، اسراری پنهان دارد و چیزی فراتر از ظاهرش در انتظار آنهاست.
جولیا، زنی که از یک بیماری تحلیلبرندهی بینایی رنج میبرد، جسد خواهر نابینایش، سارا، را در زیرزمین پیدا میکند که به دار آویخته شده است. با وجود اینکه همهچیز حاکی از خودکشی است، جولیا تصمیم میگیرد موضوع را بیشتر پیگیری کند، چون بهطور غریزی حس میکند با یک پروندهی قتل روبهروست.
پسری متوجه میشود که کف اتاقش چشم دارد و او را تماشا میکند.