در پی یک فروپاشی محیطی که بشریت را مجبور کرده است 20 درصد از جمعیت خود را از دست بدهد، زمانی که برنامه پدری برای ثبت نام در برنامه جدید اتانازی دولت به طرز وحشتناکی به هم می خورد، یک شام خانوادگی به هرج و مرج تبدیل می شود.
ساکنان یک ساختمان مسکونی فرسوده فرانسوی با ارتشی از عنکبوت های مرگبار که به سرعت در حال تکثیر هستند می جنگند.
در آینده ای نزدیک، زندگی عادی روی زمین از بین رفته است. پل و دو پسرش، توماس و جوزف، نیمه عمری را به سر میبرند - آرامش در روز و عذاب در شب. هر شب، پس از غروب خورشید، آنها با حملات بی امان یک شیطان مرموز و خشن روبرو می شوند. یک روز، زمانی که توماس قبل از غروب آفتاب به خانه باز نمیگردد، پل باید امن مزرعه مستحکم آنها را ترک کند تا او را پیدا کند. نبردی کابوسآمیز رخ میدهد که خانواده را مجبور میکند تا یک نقشه ناامیدکننده برای زنده ماندن اجرا کنند.
زنی که با دو فرزندش برای شرکت در مراسم عروسی خواهرش به خانه بازگشته است، باید ناگهان از جان خود در برابر افراد مسن در قتل عام دفاع کند.
پس از ردیابی منشا یک مصیبت آزاردهنده فراطبیعی در قبر اجدادی یک خانواده ثروتمند، تیمی از کارشناسان ماوراء الطبیعه بقایای آن را جابهجا میکنند - و به زودی متوجه میشوند که چه اتفاقی برای کسانی میافتد که جرأت میکنند قبر اشتباه را خراب کنند.
وقتی جسیکا با خانوادهاش به خانه دوران کودکیاش برمیگردد، کوچکترین دخترخواندهاش آلیس وابستگی وهمآوری به خرس عروسکی به نام چانسی که در زیرزمین پیدا میکند پیدا میکند. آلیس شروع به بازی با چانسی می کند که بازیگوشی شروع می شود و به طور فزاینده ای شیطانی می شود. همانطور که رفتار آلیس بیشتر و بیشتر نگران کننده می شود، جسیکا مداخله می کند تا متوجه شود که چانسی بسیار بیشتر از خرس اسباب بازی پر شده ای است که او معتقد بود.
یک راهبه آمریکایی با پیوستن به صومعه ای دورافتاده در حومه ایتالیا، سفر جدیدی را آغاز می کند. با این حال، استقبال گرم او به سرعت به یک کابوس زنده تبدیل می شود، زمانی که او متوجه می شود خانه جدیدش راز شوم و وحشت های غیرقابل توصیفی را در خود جای داده است.
کتاب اول خانوادهای از قصابان سادیست را دنبال میکند، که در مناطق خلوت زندگی میکنند و هر کسی را که از مسیرشان عبور میکند بهعنوان گوشت مرده میبیند. در «قصابها کتاب دوم: راگهورن»، داستان زمانی ادامه مییابد که یک تصادف، ربودهکنندگان را در دست آدمخوارهای وحشی میگذارد که قصد دارند آنها را برای خوردن گوشت هک کنند.
وقتی یک خرگوش آزمایشگاهی به صورت اتفاقی به غذای مورد علاقهاش جان میبخشد، حالا باید...
دختری به نام اِما ویلسون وقتی پدرش در بیمارستان بستری میشود، از نیویورک به زادگاهش در ایتالیا بازگشته و در خانه والدینش میماند. حال او تنها در خانه، با یک موجود شیطانی روبرو میشود که به یک رادیو نفرین شده متصل است.