
شوو، یک مراقب سلامت که با اندوهی شخصی دستبهگریبان است، به روستایی دورافتاده فرستاده میشود تا از زنی مبتلا به آگورافوبیا (ترس از فضاهای باز یا جمعیت) مراقبت کند؛ زنی که از همسایههایش و همچنین از «نا شیه» — موجودات تاریک افسانهای — وحشت دارد؛ موجوداتی که باور دارد دههها پیش او را ربودهاند.
یک پخش زنده از یک برنامه گفتوگوی شبانه در سال 1977 به شکلی وحشتناک از کنترل خارج میشود و نیرویی شیطانی را وارد خانههای مردم در سراسر کشور میکند.
یک گروه مستندساز به همراه تیمی از شکارچیان آماتور ارواح برای بررسی یک هتل تسخیرشده راهی آنجا میشوند. اما در پایان، چند نفر از آنها زنده خواهند ماند؟
یک گرگ و یک شیر کوهی با یکدیگر متحد میشوند زمانیکه برخورد یک شهابسنگ باعث پخش ویروسی میشود که حیوانات باغوحش را به زامبی تبدیل میکند. آنها با دیگر بازماندگان همپیمان میشوند تا باغوحش را نجات دهند و رهبر جهشیافته و دیوانهای را که قصد دارد ویروس را گسترش دهد، متوقف کنند.
پس از مرگ همسرش، رامونا که حالا بیوه شده، برای بزرگ کردن دو فرزندش تلاش میکند، اما با ورود زنی مرموز که تواناییهای ماورایی دارد، با چالشهای تازهای روبهرو میشود.
وقتی ادی وارد یک شاسیبلند لوکس میشود، ناخواسته در تلهای مرگبار گرفتار میشود؛ تلهای که توسط ویلیام، کسی که خود را مجری عدالت میداند، طراحی شده است — اما عدالتی پیچیده و منحرف. حالا که هیچ راه گریزی ندارد، ادی باید برای زنده ماندن بجنگد؛ در سفری که فرار در آن یک توهم است، بقا کابوسوار است و عدالت با نهایت سرعت به پیش میتازد.
زنی در سیارهای دورافتاده از خواب بیدار میشود و درمییابد که اعضای خدمه ایستگاه فضاییاش به طرز وحشیانهای کشته شدهاند. تحقیقات او دربارهی آنچه رخ داده، زنجیرهای هولناک از اتفاقات را به راه میاندازد.
پس از یک حادثه نزدیک به مرگ در اثر غرق شدن، خانوادهی یک پسر جوان با وحشت درمییابند که او توسط یک شیطان افسانهای از اعماق دریاچه تسخیر شده است. در حالیکه خانواده با تمام توان برای نجات روح پسرشان با زمان رقابت میکنند، هیولای شیطانی درون کودک شروع به از هم پاشیدن خانواده میکند و در تلاش است هر کسی را که سر راهش قرار گیرد نابود سازد.
درماندگی دو راهبه را وادار میکند تا مراسم جنگیریای را انجام دهند که هیچ راهبهای نباید به آن دست بزند. در حالی که کودکی تسخیرشده در چنگال شر گرفتار شده و کلیسای کاتولیک با آنها مخالفت میکند، آنها خود را درگیر این آیینهای ممنوعه و خطرناک میکنند و ارواح جاودانشان را به خطر میاندازند. اکنون باید با عواقب هولناک این عمل گناهآلود روبهرو شوند، اما یک هدف برایشان باقی مانده است: این پسر باید به هر قیمتی نجات یابد.
وقتی جیسون هوکبرگ 24 ساله برای آخر هفتهی مشاوره به کمپ محبوبش، «پاینوی»، میرسد، بزرگترین مشکلش این است که احساس میکند با همکاران نوجوانش ارتباط چندانی ندارد. اما خبر ندارد که یک قاتل نقابدار صاحبان کمپ، جان و کتی، را به قتل رسانده و حالا آمادهی حملهی دوباره است.