گروهی از دانشجویان رقص در حال فیلمبرداری یک اثر تجربی بودند که ناگهان، اتفاقی هولناک رخ میدهد. یکی از اعضای گروه که پیش از این فوت کرده بود، به طور معجزه آسایی زنده میشود. این رویداد عجیب و غریب، دانشجویان را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد و آنها را وادار میکند تا به کاوش در ماهیت این پدیده ماوراء الطبیعه بپردازند. آنها با الهام از آموزههای شمنی، به دنبال درک معنای عمیقتر این اتفاق و پیامی هستند که برای آنها دارد، میباشند.
پس از ازدواج دختری که کمال دوستش دارد با برادرش ازدواج می کند، او مجموعه ای از اتفاقات را رقم می زند که منجر به نابودی کل دهکده می شود. 25 سال بعد، جادوی نفرین شده دوباره تشدید می شود و حوادث خشونت بار وعده داده شده رخ می دهد. در میان همه چیز، داملا به روستای باراس، جایی که همه چیز از آنجا شروع شد، سفر می کند و با گذشته وحشتناک خود روبرو می شود.
یک بازیگر آشفته هنگام فیلمبرداری یک فیلم ترسناک فراطبیعی شروع به بازگشایی میکند و باعث میشود که دخترش که از او جدا شده است به این فکر کند که آیا او دوباره به اعتیادهای گذشتهاش باز میگردد یا چیز شومتری در بازی وجود دارد.
در حالی که شهر نیویورک توسط موجودات بیگانه ای که با صدا شکار می کنند مورد تهاجم قرار می گیرد، زنی به نام سام برای زنده ماندن می جنگد.
در یک روز تابستانی غیرطبیعی در اسلو، میدان الکتریکی عجیبی شهر را احاطه کرده است، در حالی که میگرن جمعی در شهر پخش می شود و تازه فوت شده از مرگ بیدار می شود.
زنی مرموز در حال فرار، و تعمیرکار ماهری که برای آوردن او تعیین شده است.
یک هنرمند جوان در جنگلی وسیع و بی آلایش در غرب ایرلند گیر می کند، جایی که پس از یافتن سرپناه، در کنار سه غریبه گیر می افتد که هر شب توسط موجودات مرموز تحت تعقیب قرار می گیرند.
اتریش قرن 18. روستاهایی که توسط جنگل های عمیق احاطه شده اند. یک زن پس از کشتن یک نوزاد به اعدام محکوم می شود. اگنس ازدواج می کند و با صراحت خود را برای زندگی همسری آماده می کند. کمی بعد، سر و قلب او شروع به سنگین شدن می کند. روز به روز، او به طور فزاینده ای در یک مسیر تیره و تنها که منجر به افکار شیطانی می شود گرفتار می شود. شاید نه فقط افکار…
رستاخیز معمایی، داد و بیداد و مجازات یک هیولای مرده در یک بیابان دورافتاده، پس از برداشتن قفسه ای از برج آتش فروریخته ای که جسد پوسیده آن را دفن کرده بود، یک قاتل نمادین جدید را آزاد می کند.
غرایز بقا در یک خانواده مسافرتی زمانی مورد آزمایش قرار می گیرد که آنها چاره ای جز اقامت در یک خانه دور افتاده ندارند.