
پس از سقوط جهان و فروپاشی اجتماعی "فیوریوسای جوان" از سرزمین خود ربوده شده و به دست یک گروه بزرگ از موتورسواران یاغی به رهبری "وارلرد دمنتوس" میافتد. حال آنها با راهی شدن به ...
یک شامپانزه بسیار باهوش به نام سزار از زمانی که به دنیا آمد زندگی آرامی در حومه شهر داشت. اما زمانی که او به یک مرکز ظالمانه نخستیها برده میشود، سزار تصمیم میگیرد علیه کسانی که به او آسیب رساندهاند شورش کند.
در دهکده ای کوچک، هانومانتو، یک دزد خرده پا، جواهری اسرارآمیز پیدا می کند که به او قدرت های خداگونه می دهد. آیا او موفق خواهد شد که این قدرت ها را از افتادن در دستان اشتباه نگه دارد و دهکده خود را نجات دهد؟
یک تحلیلگر باهوش مبارزه با تروریسم با بی اعتمادی عمیق به هوش مصنوعی متوجه میشود که وقتی مأموریت دستگیری یک ربات مرتد به اشتباه انجام میشود، ممکن است این تنها امید او باشد.
چندین نسل در آینده پس از سلطنت سزار، میمون ها اکنون گونه غالب هستند و به طور هماهنگ زندگی می کنند در حالی که انسان ها به زندگی در سایه ها تقلیل یافته اند. در حالی که یک رهبر میمون ظالم جدید امپراتوری خود را می سازد، یک میمون جوان سفری دلخراش را انجام می دهد که باعث می شود همه چیزهایی را که در مورد گذشته می دانسته زیر سوال ببرد و انتخاب هایی انجام دهد که آینده ای را برای میمون ها و انسان ها مشخص می کند.
پس از رویارویی انفجاری خود، گودزیلا و کنگ باید در برابر یک تهدید عظیم کشف نشده که در دنیای ما پنهان شده است، دوباره متحد شوند و موجودیت آنها و خود ما را به چالش بکشد.
در پی یک فروپاشی محیطی که بشریت را مجبور کرده است 20 درصد از جمعیت خود را از دست بدهد، زمانی که برنامه پدری برای ثبت نام در برنامه جدید اتانازی دولت به طرز وحشتناکی به هم می خورد، یک شام خانوادگی به هرج و مرج تبدیل می شود.
در آینده ای نزدیک، زندگی عادی روی زمین از بین رفته است. پل و دو پسرش، توماس و جوزف، نیمه عمری را به سر میبرند - آرامش در روز و عذاب در شب. هر شب، پس از غروب خورشید، آنها با حملات بی امان یک شیطان مرموز و خشن روبرو می شوند. یک روز، زمانی که توماس قبل از غروب آفتاب به خانه باز نمیگردد، پل باید امن مزرعه مستحکم آنها را ترک کند تا او را پیدا کند. نبردی کابوسآمیز رخ میدهد که خانواده را مجبور میکند تا یک نقشه ناامیدکننده برای زنده ماندن اجرا کنند.
در سال دو هزار و صد و بیست یک مهندس نرم افزار قصد دارد با تکنولوژی خطرناکی که چندین سال پیش کنترل کل جهان را به دست گرفت، روبرو شود. او برای چندین بچه توضیح می دهد که این ماجرا از همان ابتدا چگونه آغاز شد. هنگامی که او با کلون مصنوعی خود روبرو می شود همه چیز تغییر می کند...
نام شین پسر خانوادهای است که شرکت بزرگی را اداره میکنند. او بعد از یک تصادف غیرمنتظره به کما میرود؛ مادرش که متخصص هوش مصنوعی است، ربات اندرویدی به نام «نام شین 3» درست میکند که کاملاً شبیه پسر خودش است. رباتی که وارد دنیای انسانها میشود و وانمود میکند خود «نام شین» است.