لیلا در آخرین لحظات زندگی مادرش متوجه می شود که فرزند واقعی او نیست و به دنبال خانواده واقعی اش می رود.
در این فیلم «امجد خان» حاکم بخش کوچکی از هند به اسم ویکرامگار است و دو پسر دوقلو دارد که یکی از آن ها به عنوان پادشاه آینده در نظر گرفته می شود...
یک زن زیبا و جوان و با استعداد به نام “کجال” که شرکت درمراسمات آهنگ و رقص را دوست دارد در یکی از شو ها “راوی” را میبیند که یک خواننده محبوب است و هر دو آن ها …
داستان فیلم در سال 1988 در ایالت وایومینگ می گذرد، زنی پیش خدمتی است که توسط دو گاوچران مجروح و از ریخت می افتد. کلانتر شهر تنها به جریمه کردنشان اکتفا می کند. اما دوستان زن برای کسی که بتواند انتقامش را بگیرد هزار دلار جایزه می گذارند. ویلیام مانی هفت تیرکشی که توبه کرده ولی هنوز گذشته زشتش عذابش می دهد به کمک دوست قدیمی اش و یک مرد جوان آخرین کار خود را شروع می کند.
یک دزدی ناموفق نشان می دهد که یک خبرچین پلیس است و فشار در یک انبار افزایش می یابد. وقتی بازماندگان - آقای وایت کهنه کار، آقای نارنجی تازه وارد، آقای بلوند آزاد شده روان پریش، آقای پینک راسوی دعواگر و آقای نایس گای ادی - بازماندگان خشونت به بار می آورند.