
این داستان شگفت انگیز در عصر شوالیه های شجاع، شاهزاده خانم های زیبا و جادوگران در حال نبرد اتفاق افتاد. روسلان، هنرمند سرگردانی که رویای شوالیه شدن را در سر می پروراند، با میلا زیبا آشنا شد و عاشق او شد. او حتی شک نداشت که او دختر پادشاه است. با این حال، قرار نبود که شادی عاشقان زیاد طول بکشد. چرنومور، جادوگر شیطانی، در یک گرداب جادویی ظاهر شد و میلا را درست جلوی چشمان روسلان دزدید تا قدرت عشق او را به قدرت جادویی خودش تبدیل کند. بدون هیچ مقدمه ای، روسلان در تعقیب شاهزاده خانم دزدیده شده قرار می گیرد تا بر همه موانع غلبه کند و ثابت کند که عشق واقعی قوی تر از جادو است.
مردی 65 ساله مبتلا به بیماری آلزایمر که به عنوان دستیار قاضی فعالیت میکند، تصمیم میگیرد جنایتکاران را به سزای اعمالشان برساند و...
دربارهی پرندهای پا دراز است که بر فراز دریاچهای در حال پرواز هست و چند ماهی شکار می کند. او یک ماهی نارنجی درخشان را میبیند و تلاش بیهودهای میکند تا او را شکار کند. صبح روز بعد او دوباره ماهی را تحت نظر میگیرد اما این بار مهارت عجیب ماهی در خلق رنگینکمان توجه او را جلب میکند و…
پادشاهی بالونها، اژدهایان پلیس مضطرب و جادوگران شاد دقیقاً همان چیزی است که تری داستانهای پری مادربزرگش را به یاد میآورد. به جز اینکه واقعی هستند و قطعا آنقدرها "شاد" نیست.
دی که برای تمیز کردن یک استخر متروک به عمق 6 متر تنها می ماند، روی یک قایق بادی به خواب می رود. وقتی از خواب بیدار می شود، سطح آب آنقدر پایین آمده است که نمی تواند به تنهایی از آن بالا برود. دی که در استخر گیر کرده است، برای کمک فریاد می زند، اما تنها چیزی که او را می شنود، موجودی از مزرعه کروکودیل در آن نزدیکی است.
کارگر یک مغازه زندگی اش را از نو شروع می کند و نشان می دهد با هوش و استعداد چه کارهایی می توان انجام داد.
نام شین پسر خانوادهای است که شرکت بزرگی را اداره میکنند. او بعد از یک تصادف غیرمنتظره به کما میرود؛ مادرش که متخصص هوش مصنوعی است، ربات اندرویدی به نام «نام شین 3» درست میکند که کاملاً شبیه پسر خودش است. رباتی که وارد دنیای انسانها میشود و وانمود میکند خود «نام شین» است.
درباره پسری جوان به نام حامد است. او درگیر اتفاقی عاطفی شده و با دختری به نام لیلا آشنا می شود، حال او به خاطر اعتقادش و پدری که دوستش دارد سر دو راهی انتخاب لیلا و پدر قرار گرفته و باید یکی را انتخاب کند.
فرزاد یه تن لشه که نمی دونی با مشت بزنی تو دهنش یا بغلش کنی. زنش و دوست فابریکش کیوان، تنها کسایی هستن که میتونن تحملش کنن. یه شب بعد از مهمونی، میخوان دسته جمعی برگردن خونه، ولی کسی نمیدونه این دفعه فرزاد چه گندایی زده
یک کشیش با گذشته ای جن زده و یک تازه کار در آستانه آخرین عهدش توسط واتیکان فرستاده می شود تا مرگ یک راهبه جوان را در رومانی بررسی کند و با نیروی بدخواه به شکل یک راهبه اهریمنی مقابله کند.