
روایتی از اسارت قریب به چهار هزار پناهجوی زنی ست که در جریان جنگ هرگز نتوانستند دیگر به خانواده هایشان در آن سوی مرزها ملحق شوند و در این راه بسیاری از این خانواده ها در دل بحران مجبور به انتخاب و تصمیم شدند…
ماهان پسری دارای بیماری البینیسم میباشد که بیماری او رو به پیشرفت است و بینایی او رو به کاهش میباشد او ابتدا سعی میکند بیماری خود را درمان کند اما با کم شدن سطح بینایی به یکباره تصمیم خود را تغییر داده و سعی میکند خود به پیشرفت بیماریش کمک کند او خود را اماده نابینایی مطلق میکند.
وقتی دو برادر دوقلو یک میمون کوکی اسرارآمیز پیدا میکنند، مجموعهای از مرگهای هولناک خانوادهشان را از هم میپاشد. بیست و پنج سال بعد، این اسباببازی نفرینشده بار دیگر موجی از قتلهای وحشتناک را آغاز میکند و برادران از هم دورافتاده را مجبور میسازد با گذشتهی شوم خود روبهرو شوند.
وکیل قدرتمند، مارلی، با شخصیترین پرونده زندگیاش روبهرو میشود؛ زمانی که مأمور میشود حقیقت پشت قتل شوهر بهترین دوستش، فِلا، را کشف کند. با کمک دوستپسرش – که پلیس سابق و اکنون کارآگاه خصوصی است – جستوجوی مارلی برای رسیدن به واقعیت، او را وارد مسیر پرمخاطرهای از فریب و خیانت میکند.
یک ملکه جادوگر قدرتمند و ترسناک گری آلیس را به بیابان شبحآلود سرزمینهای گمشده میفرستد تا در جستجوی یک قدرت جادویی باشد، جایی که جادوگر و راهنمایش، بویس راندهکننده، باید از انسان و دیو سبقت بگیرد و با آن مبارزه کند.
در کشوری که آموزش دادن به دختران نوعی شورش تلقی میشود، زنی آیندهنگر با شجاعت قدم پیش میگذارد تا ذهنهای جوان را به رؤیاپردازی وادارد. زمانی که نوآوری آنها توجه جهانیان را جلب میکند، موفقیتشان جرقهای از امید میزند—و البته مخالفتهایی را نیز برمیانگیزد. در حالی که تهدیدها نزدیک میشوند و بهای سنگینی پرداخت میشود، شجاعت و همبستگی آنها جنبشی را شعلهور میسازد که میتواند برای همیشه جهان را دگرگون کند.
توتسکو دانشآموز دبیرستانیایست که توانایی دیدن "رنگهای" درون دیگران را دارد؛ رنگهایی از شادی، هیجان و آرامش، و رنگی که از همه بیشتر دوستش دارد. کیمی، همکلاسیاش در مدرسه، زیباترین رنگ را از خود ساطع میکند. با اینکه توتسکو هیچ ساز موسیقی نمینوازد، با
شوالیهای بیباک به سرزمینی مرگبار قدم میگذارد تا روح برگزیده را نجات دهد. در برابر جادوگران، شیاطین و دشمنانی بیرحم میایستد و درمییابد که بازگشت او ممکن است باعث آشوب شده و بشریت را به نابودی بکشاند.
ناله-ماجا همراه خانوادهاش به پیکنیک رفته، اما انگار هیچکس حوصلهی بازی با او را ندارد. وقتی او به تنهایی آبمیوهی XYZ را مینوشد و تبدیل به موجودی کوچک میشود، همهچیز شکل تازهای به خود میگیرد. حالا آیا دیگران میتوانند او را پیدا کنند؟ و آیا وقتی به اندازهی یک مورچهای، میشود تغییری در دنیا ایجاد کرد؟
علي و همسرش مشغول اسباب کشي به منزل جديد هستند که علي بي احتياطي ميکند و کارتني از پنجره به پايين مي افتد و..